لوازم جانبی موبایل

لوازم تعمیرات موبایل | خرید آنلاین،تعمیر موبایل و تبلت،تعمیرات تخصصی تلفن همراه و تبلت

لوازم جانبی موبایل

لوازم تعمیرات موبایل | خرید آنلاین،تعمیر موبایل و تبلت،تعمیرات تخصصی تلفن همراه و تبلت

واردات و پخش مستقیم کولرهای گازی 

بخش تهویه مطبوع سایت یک دو سه سازه از بخش های پرطرفدار این سایت می باشد که خود شامل بخش های هودهای آشپزخانه، کولرهای گازی، هواساز و دریچه های تنظیم هوا می گردد. اسپلیت یونیت های ارائه شده در بخش کولر گازی سایت یک دو سه سازه از میان برترین برندها انتخاب و با قیمت باورنکردنی ارائه می شوند. واردات و فروش مستقیم کولر گازی بدون واسطه.

کولر گازی اجنرال (O’General) با رده انرژی ++A از کیت اینورتر (Inverter) و گاز مبرد R410A بهره می برد. اسپلیت اینورتر اجنرال با باریک نمودن قطر لوله های مسی سبب کاهش حجم مبدل تا میزان 30% گردیده که این امر باعث ایجاد دمای یکنواخت و در نتیجه عملکرد بهتر مبدل می گردد. این مدل از اسپلیت اینورتر اجنرال با برخورداری از عملکرد قوی (Powerful operation) سبب ایجاد سرمایش و گرمایش بسیار سریع در محیط می گردد.

اُجنرال (O’General) مدل ASGS12LFCA مجهز به حالت خواب عمیق، سیستم شروع خودکار (Auto restart)، عملکرد چند جهته، سیستم صرفه جویی در مصرف انرژی (energy saving) و تایمر 24 ساعته می باشد. این اسپلیت قدرتمند از فیلتر های ضد گرد و غبار، آنتی باکتریال و یونی بهره می برد. از دیگر ویژگی های اسپلیت اینورتر اجنرال عملکرد بی صدا، نصب و نگهداری بسیار آسان می باشد.

 

واردات و پخش مستقیم کولرهای گازی 

  • postce postce

4f/ss (323)

اعجاز قرآن

آیا زمان معجزه‌ها سپری شده است؟ و ما دیگر شاهد وقوع آنها نخواهیم بود؟ آیا از آنجا که معجزات انبیای گذشته مربوط به زمان و مکان خاص خودشان بوده است ما باید با استفاده از اسنادی که از گذشته به جا مانده از آن معجزات آگاه شویم تا بتوانیم به آن پیامبران ایمان بیاوریم؟

 در جستجوی یافتن پاسخی مناسب به این سوالات با کتاب آسمانی دین اسلام مواجه می‌شویم. قرآن، تنها کتاب آسمانی است که با صراحت و قاطعیت تمام ادعا می‌کند که معجزه‌ای است جاوید برای تمامی مردم، در هر زمان و هر مکان و با هر ملیتی که دارند.

  قرآن و ادعای اعجاز

همانگونه که می‌دانیم، معجزه امر خارق‌العاده‌ای است که همه افراد بشر از انجام دادن عملی مانند آن ناتوان هستند. کسی که ادعای پیامبری می‌کند با ارائه دادن معجزه، این ادعا را دارد که چون نوع بشر توانایی انجام عملی مانند عمل او را ندارد، بنابراین بایستی عمل او به‌واسطه ارتباطی که با قدرتی مافوق قدرتهای بشری دارد، انجام شده باشد و او آفریننده این عالم است. در واقع خدا خواسته است با دادن این قدرت به او، رابطه بین او و خود را تأیید کند.

قرآن نیز برای آنکه ادعای معجزه بودن خود را ثابت کند، اینگونه بیان می‌کند که هر کس در خدایی بودن این کتاب شک دارد و آن را ساخته و پرداخته پیامبر اسلام می‌داند یک کتاب همانند آن بیاورد و آنگاه ادعا می‌کند که قطعا اگر تمامی انسانها با هم متحد شوند تا بتوانند یک کتاب مانند قرآن پدید آورند، هرگز نخواهند توانست. سپس در مرحله بعد برای اینکه بتواند ناتوانی بشر را در آوردن مثل خود اثبات کند و عجز مخالفین را آشکارتر سازد مجال را برای مخالفین بازتر کرده بیان می‌کند حال که نمی‌توانید مانند قرآن را بیاورید لااقل مانند ده سوره آنرا بیاورید. و دوباره ادعا می‌کند که هرگز نخواهید توانست و در ادامه هشدار می‌هد که اگر نتوانستید، بدانید که قرآن از جانب خداست. و بالاخره آنجا که می‌خواهد نهایت عجز دیگران را در برابر خود آشکار کند، تنها به یک سوره بسنده می‌کند و این در حالی است که یک سوره می‌تواند تا حد یک سطر هم کوتاه باشد و سپس ادعا می‌کند که هرگز نخواهید توانست حتی یک سوره مانند سور قرآنی بیاورید.

 حال باید بدانیم که قرآن نسبت به چه امری مبارزطلبی نموده است. محققین اسلامی معتقدند که کل قرآن در مجموع دارای چندین وجه اعجاز می‌باشد اما آن وجه از اعجاز که قرآن نسبت به تک تک سور خود نسبت به آن مبارزطلبی می‌کند همان فصاحت و بلاغت آیه‌های آن می‌باشد.

 

اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت

 فصاحت و بلاغت به این معناست که در بیان مطلب و مقصود مورد نظر بتوان از الفاظ شیوا و زیبا و ترکیبات سنجیده و خوش‌آهنگ بهره برد. محققین ادب عرب معتقدند که این وجه در تک‌تک سور قرآن مشهود است.

 در بررس ادعای آنان، ابتدا باید ببینیم که آیا در طول بیش از هزار و چهار صد سال که از نزول قرآن می‌گذرد واقعاً هیچ کس نتوانسته است حتی یک سوره یک سطری نظیر قرآن بیاورد؟ یعنی آیا واقعاً تا به امروز کسی نتوانسته است به این مبارزطلبی آشکار پاسخ دهد؟ در جواب به این سوال، باید به تاریخ رجوع کرد. هنگامی که به تاریخ مراجعه می‌کنیم در می‌یابیم که مورخین، اعم از مورخین اسلامی و مستشرقین و مورخین ادیان و ملل دیگر، هیچ نمونه قابل توجهی از پاسخگویی منکرین و مخالفین اسلام ثبت نکرده‌اند و از آنجا که تاریخ جزئیات بسیاری از اقدامات مخالفین پیامبر اسلام و آیین او را، ثبت کرده است، یقین می‌کنیم که اگر واقعا نمونه قابل توجهی آورده شده بود، چنین نمونه مهمی که نمایانگر بطلان دین اسلام بود حتما در تاریخ ثبت می‌شد. همچنین در دوران معاصر نیز همگان را در برابر این مبارزطلبی آشکار قرآن ساکت می‌یابیم.

 

چرا دیگران در برابر مبارزطلبی قرآن سکوت کرده‌اند؟

حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا اگر در برابر این مبارزطلبی آشکار، همگان چه در طول تاریخ و چه امروز سکوت اختیار کرده‌اند، لزوماً به معنای عجز آنها از آوردن مثل قرآن می‌باشد؟ و یا دلایل دیگری می‌تواند داشته باشد؟ در پاسخ به این سؤال می‌توان سه حالت را در برابر سکوت دیگران تصور کرد:

1-      ممکن است انگیزه‌ای برای پاسخگویی به این مبارزطلبی قرآن در گذشته و حال وجود نداشته باشد.

2-      انگیزه پاسخگویی وجود داشته اما فن ادب عرب پس از عصر نزول قرآن کم‌کم ضعیف‌تر شده و از بین رفته و امروزه نیز در میان غیر مسلمین ادیب عرب وجود ندارد تا بتواند به مبارزطلبی قرآن پاسخ دهد.

3-      هیچکدام از دو حالت قبل، اتفاق نیفتاده، بلکه واقعا از آوردن همانند قرآن عاجز شده و منصرف گشته‌اند.

 

در بررسی حالت اول مشخص است که ظهور پیامبر اسلام در زمانی بوده است که ملتهای گوناگون با عقاید مختلف زندگی می‌کردند. برخی مادی و منکر هرگونه خدایی و در میان سایرین، برخی بت‌پرست و مجوسی، و بعضی دیگر مسیحی و یا یهودی بودند. جدای از همه اینها، سلاطین ایران و روم نیز در استعمار و استثمار ملل ضعیف دست دراز داشتند. در چنین روزگاری پیغمبر اسلام با ادعای ابلاغ فرامین الهی، پرچم توحید را برافراشت و تمامی جهانیان را به پذیرش اسلام و تسلیم در برابر خدای یگانه دعوت نمود. این دعوت به یکتاپرستی، ثنویت مجوس و تثلیث مسیحیت و نسبتهای ناروای یهود به خدا و انبیا، و رسوم و عادات جاهلیت و سایر عقاید باطل آن زمان را بسیار جدی نفی می‌نمود. همچنین اطاعت همه‌جانبه از خدا و تسلیم در برابر او عملا با رفتار متکبرانه سلاطین آن زمان در تعارض بود. بدین ترتیب پیامبر اسلام یک تنه با همه ملل و امم، روبرو شد و برهان نبوت خود را قرآن قرار داد و با یک سلاح عقلی و فرهنگی یعنی مبارزه‌طلبی نسبت به یک کتاب، قدرتهای ملوک و سلاطین و عالمان یهود و مسیحیت و زرتشتیان و صابئان و عموم بت‌پرستان را به مقابله فراخواند؛ و البته اسلام این مبارزه فکری و عقیدتی خود را تا به امروز نیز ادامه داده و امروز بیش از همه ادوار گذشته دشمنانی دارد که سودای نابودی آن را در سر می‌پرورانند. طبیعی است که در چنین شرایطی آنان تمام قدرت خود را متمرکز کنند تا در برابر آیینی که مطامع دین و دنیای آنها را به خطر انداخته بود مقابله کرده آنرا از بین ببرند.

 آنها در عمل برای تحقق خواسته و دستیابی به مطامع خود و نابودی اسلام دست به هر اقدامی زده‌اند و می‌زنند. پیامبر اسلام و یارانش را به مدت سه سال در سخت‌ترین شرایط در شعب ابیطالب در محاصره اقتصادی قرار دادند در حالی که حداقل عوامل حیات را از آنان گرفته بود، جنگهای بزرگی چون بدر و احد از طرف کفار و مشرکین برای نابودی اسلام طرح شد و چون به نتیجه نرسید تمامی دشمنان اسلام، اعم از مشرکین و یهودی‌ها و … با یکدیگر متحد شدند تا بلکه بتوانند در جنگ خندق ریشه اسلام را قطع کنند و … و سایر اقدامات تبلیغاتی که بر علیه اسلام برپا شده و تا به امروز نیز ادامه دارد، و به عبارت دیگر، از انجام هر کاری که ممکن بود برای نابودی اسلام دریغ نورزیدند. آیا بهتر نبود به‌جای این همه صرف نیرو، یک سوره کوتاه یک سطری می‌ساختند و به دنیا عرضه می‌کردند تا در صورت برابری با قرآن، بطلان اسلام ثابت شود؟ قطعا ساده‌ترین راه ابطال پیامبر اسلام و دینش در بطلان معجزه او به‌وسیله پاسخگویی به مبارزه‌طلبی آن است که از روزهای آغازین اسلام با آن همراه بود و بنابراین یقیناً در میان خیل عظیم مخالفین اسلام که اینهمه خرج کردند و لشگر آوردند و تبلیغ کردند و شایعه پراکنی نمودند و … انگیزه پاسخگویی به این مبارزطلبی آشکار قرآن کریم، وجود داشته و دارد.

در بررسی حالت دوم باید به سیر تکاملی ادب عرب توجه نمود. اگرچه فصاحت و بلاغت، فن رایج عصر نزول قرآن در میان اعراب بوده است، اما نه تنها آن روز فن ادب عرب رواج داشت بلکه بعد از آن هم، به طور دائم بر وسعت و اوج آن افزوده شد و امروز نیز ما در عصری قرار داریم که فن ادب عرب پرمایه‌تر از قبل و با گسترش در افقهای تازه‌تری وجود دارد و ادیبان عرب فراوانی در میان غیر مسلمانان، در سراسر عالم حضور داشته و دارند. بنابراین از صدر اسلام تا به امروز، غیر مسلمینی که صاحب فن فصاحت و بلاغت باشند زیاد بوده و هستند و تسلط آنان به زبان عربی در حدی بوده است که صاحبان بسیاری از کتابهای لغت، تاریخ و حتی صرف و نحو عربی از میان همین اشخاص بوده‌اند. با فرض اینکه این ادیبان به خودی خود، انگیزه‌ای برای پاسخگویی به قرآن نداشتند آیا آنان که سرسختانه با اسلام در مبارزه بوده و هستند، نمی‌توانند از این ادیبان در راه هدف خاص خود بهره برند؟ پس از آنکه روشن شد که حالتهای اول و دوم قابل قبول نیستند، باید حالت سوم را پذیرفت که اگر نتوانسته‌اند تا به امروز پاسخ مبارزطلبیهای آشکار قرآن کریم را بدهند دلیلش تنها در عجز مخالفین بوده است و بس. و صحت ادعای قرآن بر همگان اثبات می‌شود.

 

شیوه فهم اعجاز قرآن (از لحاظ فصاحت و بلاغت)

نکته بسیار مهم آنکه فهم این نوع از اعجاز قرآن توسط متخصصین این فن صورت می‌گیرد. به طور کلی نیز برای مقایسه مراتب گوناگون یک فن خاص، باید از متخصصان آن فن نظر گرفت. برای توضیح بیشتر از یک مثال استفاده می‌کنیم:

فرض کنید که طبیب "الف" امروز در جهان ادعا کند که هیچ طبیبی در دنیا از نظر مهارت در فن طبابت با او برابری نمی‌کند. همچنین فرض کنید که این ادعای او بر دیگران گران تمام شده سرسختانه قصد دارند تا ادعای او را باطل سازند:

اولاً: اگر هیچ طبیبی پیدا نشود که ادعای برتری نسبت به طبیب "الف" کند بر همگان اثبات می‌شود که ادعای طبیب "الف" درست بوده است.

ثانیاً: اگر طبیب "ب" پیدا شود که ادعای برتری نسبت به طبیب "الف" کند، مردمی که تخصصی در فن طبابت ندارند نمی‌توانند بین این دو تشخیص دهند بلکه لازم است که طبیب "ب" تأیید عده‌ای از متخصصان فن طبابت را به همراه ادعای خود ارائه دهد تا ادعای او اثبات شود.

در مورد اعجاز قرآن نیز، از آنجا که کسی تا به حال نتوانسته است پاسخی مناسب و مورد تأیید ادیبان عرب ارائه دهد، بر مردمی که تخصصی هم در فن ادب عرب ندارند اثبات می‌شود که قرآن معجزه است. همچنین اگر کسی ادعا کند که توانسته است پاسخ مبارزطلبی قرآن را بدهد برای اثبات ادعای خود باید بتواند عده‌ای از ادیبان عرب دنیا را نیز به همراه خود داشته باشد.

 

سایر وجوه اعجاز قرآن

از آنچه تاکنون بیان شد به روشنی آشکار می‌شود که قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت معجزه است. اگرچه همین مقدار کافی است تا بتوانیم به این مطلب پی ببریم که قرآن کریم نمی‌تواند ساخته و پرداخته دست بشر باشد اما همانگونه که بیان کردیم، محققین اسلامی معتقدند که علاوه بر اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن که در تک‌تک سور آن مشهود است، برای کل قرآن در مجموع وجوه دیگری از اعجاز نیز وجود دارد. نکته بسیار مهم آنست که فهم این وجوه، مانند فهم اعجاز فصاحت و بلاغت، تخصصی نیست بلکه همگان با هر ملیت و هر نژادی قادر به فهم این وجوه از اعجاز می‌باشند. باید توجه داشت که محققان وجوه متعددی از اعجاز را ذکر کرده‌اند که ما به جهت اختصار تنها سه مورد از آنها را بررسی می‌کنیم:

1- قرآن و اسرار خلقت: گرچه قرآن کتاب علوم نیست و به منظور مسایل علمی نیز نازل نشده است و منظور و هدف قرآن هدایت و رهبری جامعه بسوی سعادت دنیا و آخرت است ولی در عین حال قرآن در بسیاری موارد از این گونه مسایل در راه هدف خاص خود بهره برده است و از آنها به صورت نشانه‌هایی از قدرت لایزال الهی یاد کرده است. لذا در موارد متعددی، اشاره به بسیاری از اسرار خلقت نموده است. این امر خود نشان دهنده آن است که قرآن از سوی کسی نازل شده است که احاطه کامل به اسرار طبیعت داشته است و او کسی نیست جز آفریننده طبیعت. در زیر سه مورد از این اسرار را که در قرآن آمده است، به اختصار بیان می‌نماییم:

 

الف) اشاره به حرکت زمین:

"الذی جعل لکم الارض مهدا"(سوره طه، آیه 53)

"آن خدایی که زمین را برای شما مانند گهواره قرار داد."

در این آیه، قرآن با کنایه، اشاره به حرکت زمین می‌کند و آن را به گهواره‌ای تشبیه می‌کند و می‌دانیم به واسطه حرکت گهواره است که طفل در آرامش به سر می‌برد و بدینسان به حرکت زمین اشاره می‌کند. علت این امر که قرآن با صراحت به حرکت زمین اشاره نمی‌کند آن است که این جملات در زمانی نازل شده است که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دور آن چیز دیگری برای بشر مطرح نبود. توضیح بیشتر آنکه هنگامی که هزار سال بعد گالیله برای اولین بار اعلام کرد که زمین حرکت می‌کند او را محکوم به اعدام کردند. از همین جا می‌توان فهمید که اگر قرآن با صراحت مسأله حرکت زمین را مطرح می‌کرد به طور وسیعی مطرود می‌گشت و بنابر این قرآن این مطلب را با لطافت خاصی بیان نموده است. که اولاً با نظرات مردم آن زمان صریحاً منافات نداشته باشد و ثانیا حقیقت را بیان کرده باشد.

 

ب) اشاره به عمل لقاح توسط باد:

"و أرسلنا الریاح لواقح" (سوره حجر، آیه 22)

"و ما بادها را عامل لقاح قرار دادیم."

قرنها پس از نزول قرآن بود که زیست‌شناسان پی به اثر بادها در انجام عمل لقاح در گیاهان شدند و این از معجزات قرآن می‌باشد.

 

ج)  "و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس" (سوره حدید، آیه 25)

"و ما آهن را که در آن صلابت و محکمی شدید و منافعی برای مردمان در آن است نازل نمودیم."

تا قرن هجدهم یعنی دوازده قرن پس از نزول قرآن هنوز کارهای فلزی در نهایت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساسا مهم و قابل توجه تلقی نمی‌شد تا این که ناگهان چشم دنیا به آهن دوخته شد و رقابت عجیبی در میان دانشمندان برای استخراج و استفاده بهتر از آن به وجود آمد تا آنجا که این دو قرن اخیر دوران نهضت و پیشرفت فلز اطلاق شده و دنیا منافع آن را حتما آنچنان که باید دریافته و صدق یکی دیگر از حقایق قرآن نقاب از صورت به یک سو زده است. این امر در خور توجه است که قرآن در میان تمام فلزات انگشت بر روی آهن گذاشته است و از منافع آهن سخن می‌گوید و امروزه این امر به وضوح مشهود است که کارآیی آهن از سایر فلزات بیشتر می‌باشد.

 

2- قرآن و اخبار آینده: قرآن در موارد متعددی شامل اخبار غیبی است که بعدا به وقوع پیوسته است. این امر حاکی از آن است که قرآن از طرف کسی نازل شده است که می‌تواند خبر از غیب بدهد و او کسی نیست جز خدای متعال که تنها داننده غیب به صورت مطلق اوست. آیاتی که قرآن در آنها به ذکر پیشگوییهایی پرداخته است، بسیار زیاد است که ما در اینجا به چند مورد اشاره می‌کنیم:

 

الف) قبل از آنکه مکه توسط مسلمین فتح شود پیامبر در عالم رؤیا دیدند که به نشانه خروج از احرام موهای سر خود را تراشیده‌اند و از آنجا که رؤیای انبیاء رؤیای صادقه است به اصحاب خویش وعده دادند که به‌زودی وارد مسجد الحرام می‌شوند. در سال ششم هجری آن حضرت به همراه جمعی از اصحاب به قصد زیارت خانه خدا راهی مکه شدند که در بین راه مشرکین در منطقه حدیبیه از حرکت آنان جلوگیری کردند و کار به صلح حدیبیه انجامید و قرار شد مسلمانان برگردند و سال بعد برای انجام مراسم حج عازم شوند. پس از انعقاد پیمان صدای اعتراض بعضی از اصحاب برخاست و صدق رؤیای پیامبر را مورد تردید قرار دادند در چنین شرایطی آیه زیر نازل گردید:

"لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاءالله آمنین محلقین رؤسکم و مقصرین لا تخافون ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا"(سوره فتح، آیه 27)

"خداوند صدق خواب رسولش را آشکار خواهد ساخت که شما مسلمانان با دل ایمن به مسجد الحرام وارد شوید و سرها بتراشید و تقصیر کنید بدون ترس و هراس. پس خداوند آنچه را شما نمی‌دانستید مقرر داشت و از پس آن فتحی نزدیک قرار داد."

در این آیه ضمن تأیید رؤیای پیامبر فتح مکه را نیز به مسلمین نوید داده شده است. در سال هفتم هجرت بود که درستی خواب آن حضرت تحقق یافت و مسلمانان به زیارت خانه خدا نایل شدند و یک سال بعد نیز دومین وعده قرآن به وقوع پیوست و در پی شکستن صلح توسط کفار، مکه توسط مسلمین فتح شد.

 

ب) جنگ بدر نخستین جنگ مسلمانان با کفار قریش بود. کاروانی از کفار مکه با مال التجاره فراوان از نزدیکی‌های مدینه عبور می‌کردند. مسلمین از پیامبر اجازه گرفتند تا به جبران اموال و منازل آنها که در مکه به غارت رفته بود به کفار حمله کنند و اموال آنها را بگیرند. پیامبر اجازه فرمودند و در این هنگام آیه ذیل نازل شد:

"و اذ یعدکم الله احدی الطائفتین انها لکم و تودون ان غیر ذات الشوکه تکون لکم و یرید الله ان یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین"

"و هنگامی که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه برای شما خواهد بود و شما دوست می‌داشتید که آن یکی که خالی از رنج بود برای شما باشد و خداوند می‌خواهد که حق را با کلمات خود تقویت و ریشه کافران را قطع نماید."

این آیه نتیجه وقایع جنگ بدر را بیان می‌فرماید. با وجودی که تعداد نفرات دشمن چند برابر نفرات مسلمین بود و نگرانی در بین بعضی مشاهده می‌شد ولی قرآن صریحاً بشارت داد که یا پیروزی در جنگ و یا مال التجاره از آن مسلمین شود.

 

ج) هنگامی که فرزند پیامبر از دنیا رفت شخصی به نام عاص بن وایل گفت: "همانا محمد ابتر است. پسری ندارد که قائم مقام او باشد و وقتی مرد یاد او منقطع خواهد شد. در این هنگام آیات سوره کوثر بر پیامبر نازل شد:

"انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر"

"ما به تو خیر بسیار دادیم پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن همانا آن کس که تو را سرزنش می‌کند همان ابتر است."

در این آیات خبر داده می‌شود که آن کسی که آن حضرت را ابتر خواند نسلش منقرض و نسل آن حضرت باقی خواهد بود.

 

3- آورنده قرآن کریم: یکی از مسایل مسلم در زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)  که بسیار روشن و غیر قابل انکار است "اُمی" بودن آن حضرت است. بدین معنا که آن حضرت نه خوانده بودند و نه نوشته بودند و نه اساسا معلمی دیده بودند. این مسأله آنقدر مسلم است که خاورشناسان معروف غربی نیز در کتب خویش به این حقیقت اعتراف دارند. بر این اساس صدور الفاظی مانند کلمات قرآن کریم که آن همه جنبه‌های اعجازی اعم از فصاحت و بلاغت و اسرار خلقت و اخبار غیبی و… که پیشتر بیان کردیم در آن نهفته است از یک چنین شخصی، قطعا دلیل آن خواهد بود که این کار خدایی است و این علم علمی است که از طریق وحی کسب شده است. قرآن کریم خود در این مورد می‌فرماید:

"و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذالارتاب المبطلون" (سوره عنکبوت، آیه 48)

"تو ای پیامبر، پیش از نزول قرآن کریم هیچ کتابی را نمی‌خواندی و هیچ نوشته‌ای را نمی‌انگاشتی که در آن صورت، افراد وسوسه‌گر در مورد صحت رسالت تو به تردید می‌افتادند."

 

سخن آخر

گرچه قرآن دارای وجوه اعجاز متعددی است، اما اینها به این معنی نیست که قرآن یک کتاب ادبی و یا یک کتاب در خصوص مسایل اسرار خلقت و … باشد. بلکه از این مسایل در راه هدف خاص خود استفاده کرده اثبات می‌کند که معجزه است. آنگاه خود را کتاب هدایت معرفی می‌کند و بنابراین آنان که اعجاز قرآن برایشان روشن شده است باید که طریق هدایت و معارف صحیح الهی را در قرآن بیابند. از این رو ایمان ما به سایر پیامبران الهی و معجزات آنان نیز پس از اثبات اعجاز قرآن و گوش دادن به اخبار غیبی است که قرآن از انبیای گذشته نقل می‌کند. 

در یک جمع‌بندی کلی مطالب این مقاله را می‌توان به صورت زیر خلاصه نمود:

1-   معجزات انبیای گذشته مخصوص به زمان خاص خودشان بوده است و امروزه چیزی از آنها در دسترس ما قرار ندارد. در این میان، تنها قرآن را می‌یابیم که ادعا می‌کند یک معجزه همیشگی است.

2-      قرآن کریم برای اثبات صحت ادعای خود، تمامی عالمیان را آشکارا به مبارزه می‌خواند تا اگر می‌توانند کلماتی مانند آیات قرآن بیاورند.

3-   آن وجه اعجاز قرآن کریم که قرآن نسبت به تک تک سور خود بدان تحدی نموده، فصاحت و بلاغت آیات آن است. البته برای قسمتهای مختلف قرآن، علاوه بر فصاحت و بلاغت، وجوه دیگری از اعجاز وجود دارد.

4-   از یکسو مخالفین اسلام در عمل چه در اعصار گذشته و چه در عصر حاضر از پرهزینه‌ترین و سخت‌ترین کارها برای بطلان اسلام دریغ نورزیده‌اند و از سوی دیگر در برابر ساده‌ترین اقدام که پاسخگویی به مبارزطلبی قرآن بود سکوت کردند و هیچ نمونه قابل توجهی که از لحاظ فصاحت و بلاغت، صاحبنظران، آن را همتای قرآن بدانند نیاورده‌اند و این در حالی است که هم انگیزه کافی داشتند و هم ادیبان عرب توانا. این خود بهترین دلیل از عجز آنها در برابر قرآن می‌باشد.

5-   در قرآن، در موارد متعددی اشاره به اسرار خلقت شده است که سر آنها قرنها بعد معلوم شده است. این حاکی از آن است که قرآن از سوی کسی نازل شده است که احاطه کامل بر اسرار خلقت داشته است.

6-   در قرآن، در موارد متعددی پیش‌گویی‌های غیبی آمده است که بعدا محقق شده است و این نشان می‌دهد که قرآن از سوی کسی نازل شده است که احاطه به غیب دارد.

7-   قرآن با این همه وجوه اعجاز که ذکر شد به‌وسیله پیامبری آورده شده است که به گواهی تاریخ درس ناخوانده بوده است. این امر به وضوح نشان می‌دهد که او قرآن را از پیش خود نیاورده است بلکه از سوی پروردگار عالمیان فرو فرستاده شده است.

 

نتیجه گیری

از آنچه بیان شد مشخص شد که قرآن معجزه‌ای است برای تمامی اعصار و برای تمامی ملتها و بنابراین، این کتاب مقدس از جانب خدا نازل گشته است. همچنین با مشخص شدن اعجاز قرآن، صدق ادعای نبوت پیامبر اسلام آشکار می‌گردد. بنابراین امروزه تمامی انسانها می‌توانند با تحقیق و بررسی در خصوص این کتاب و مشاهده اعجاز آن، به نبوت پیامبر اسلام و حقانیت آیین او پی ببرند

  • postce postce

6f/2 (34542)

بسم الله الرحمن الرحیم

نام : امید

نام خانوادگی : شاه میری

دانشجوی ترم اول مهندسی صنایع

نام استاد: ایوب کیانی

شرح سه غزل از

حافظ

فهرست

عنوان صفحه

شرح سه غزل از حافظ……………………………………………………………1

خرقه بسوزان حافظ……………………………………………………………….2

شرح سه غزل از سعدی…………………………………………………………4

شعر یتیم ………………………………………………………………………………5

نفحات صبح ………………………………………………………………………….6

منابع و مواخذ :

دیوان غزلیات حافظ

دیوان غزلیات سعدی

خرقه بسوزان حافظ

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود

تاکجا بازدل غمزده ای سوخته بود.

رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی

جامه ای بود که برقامت او دوخته بود

جان عاشق سپند رخ خود می دانست

و آتش چهره درین کار برافروخته بود

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ

یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود

در شعر بالا شاعر در مقام هنرمندی والا از موعظه ی مستقم پرهیز کرده است در ابتدای شعر به توصیف پرداخته است و شخصی را توصیف کرده است که کارش خرابکاری و شهرآشوبی است شاعر در بیت چهارم پند پیام اخلاقی خود را بیان کرده است شاعر دنیا و خوشی های دنیوی را زودگذر می داند و سفارش به درک دنیا و زودگذز بودن آن می کند و وابسته نبودن به دنیا را گوشزد می کند و همه ی دار وندار انسان را آخرت می داند و با رندی راه رهایش دنیوی و با عشق راز گشایش و رستگاری احروی را به ما می آموزد.

دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را

دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشــد که باز بینـیم دیدار آشنا را

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

روزی تفقدی کن درویــش بینوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوســتان مرو.ت با دشمنان مدارا

هنگام تنگ دستی در عیش کوش ومستی

کین کیمیای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد

دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آیینه ی سکندر جام می است بنگر

تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند

ساقی بده بشارت رندان پارســا را

حافظ به خود نپوشد این خرقه می آلود

ای شیــخ پاکدامــن معــذور دار ما را

حافظ، حافظه ی ماست و شعر او سرشار از اندیشه های عمیق حکمی و عرفانی و احساس ها و عواطف ژرف انسانی است در این سروده ی زیبا عشق و رندی، امیدواری و نشاط حیات، طنز و انتقاد، خوش باشی و اغتنام فرصت و پیام های اخلاقی موج می زند.

شرح سه غزل از

سعدی

یتیم

پدر مرده را سایه بر ســر فـــکن

غبارش بیفشــان و خـارش بکن

چو بینی یتیمی سـرافکنده پیش

مده بوسه بر روی فرزند خویش

یتیم ار بگیـرد که نازش خرد؟

وگر خشـم گیرد که بارش برد؟

به رحمت بکن آبش از دیده پاک

به شفقت بیفانش از چهره خاک

الا تا نگردید، که عـرش عظیـم

بلرزد همی چــون بگرید یتیم

شعر بالا برگرفته از بوستان سعدی که اشاره دارد به طفل یتیم وظایفی که دیگران نسبت به طفل یتیم دارند سعدی در شعر بالا به صورت زیبا و لطیف رنج یتیمی و ناملایمتهای زندگی را بیان کرده است شعر بالا علاوه بر سادگی بی مانند پیوندی سخت استوار با زندگی مردم و زبان ایشان دارد.

هیچ چیز از مراحل زندگی از نظر شاعر پنهان نمانده است حتی یتیم شدن طفل کوچک حتی گره کودکانه و سایر ویژگی ها که در شعر بالا آمده است.

نفحات صبح

سر آن ندارد امشــب که بــرآید آفتـابی

چه خیال ها گذرکرد و گذر نکرد خوابی

به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد؟

بزه کردی و نکـــردت موذنان ثــوابی

نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند

همه بلبلان بمردند و نماند جز عذابی

نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم؟

که به روی دوستماند که برافکند نقابی

سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد

که در آب، مرده بدهند که درآرزوی آبی

دل من نه مرد آن است که با غمش برآید

مگســی کجا تواندکه بیفکند عقابی

نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری

تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی

دل همچوسنگت ای دوست به آب چشم سعدی

عجب است اگر نگردد که بگردد آسیایی

در آرزوی تو باشم

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم

به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم

نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم

به خواب عافیت آن گه به بوی تو باشم

می بهشت نجویم ز جام ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم

هزار باده سهل است با وجود تو رفتن

اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

سعدی استاد سخن و یکه تاز عرصه ی نثرمسجع و شعر عاشقانه است

ظرافت بیان، استواری سخن، شیوایی و رسایی و سادگی و لطف کلام و عظمت و اعتدال از ویژگی های شعر و نثر اوست در غزل بالا آرزوی وصل محبوب و دل بریدن از هر چه غیر دوست را بیان می کند مقصد عارفان و عاشقان حقیقی نه رسیدن به بهشت است نه رهایی از دوزخ که آنان تنها شیفته و دل باخته ی اویند و بس.

عشق جان مایه ی شعر و ادب فارسی است . در غزل سعدی از عشق به معشوق ، دشواری های راه عشق ، نشان عاشق و معشوق ، وصل و هجران و اشتیاق و شور عاشقانه ، بارها سخن به میان آمده است معشوق همه ناز است و عاشق همه نیاز . کمال عاشق سر انداختن دریای معشوق است و گذاشتن از همه رنگ ها و تعلقات برای وصول به بارگاه دوست . در غزل بالا سعدی از ناتوانی و ناچیزی عاشق در برابر معشوق و بی تابی و اشتیاق او سخن گفته است .

شرح سه شعر نو :

شعر نو

می تراود مهتاب

می تراود مهتاب

می درخشد شب تاب

نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک

غم این خونه ی چند

خواب در چشم ترم می شکند

نگران با من استاده سحر

صبح می خواهد از من

کز مبارک دم تو آورم این قوم به جان باخته را

بلکه خبر

در جگر لیکن خاری

از ره این سفرم می شکند

نازک آرای تن ساق گلی

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم می شکند

دست ها می سایم

تا دری بگشایم

بر عبث می ÷ایم

که به در کس آید

در دیوار به هم ریخته شان

بر سرم می شکند

می تراود مهتاب

ما نده پا ی آنکه از راه دراز

بر در دهکده مردی تنها

کوله بارش بر دوش

دست او بر در می گوید با خود:

غم این خفته چند

خواب در چشم ترم می شکند

نیما یوشیج

از ویژگیهای بارز شعر نیما یی پرداختن به مسائل اجتماعی با زبانی نمادین است.شاعر با بهره گیری از عنا صر محیط خویش به بیان دردها و تنگناها ی جامعه می پردازد. «می تراود مهتاب» تصویر عصر شب زده و جامعه ی غفلت آلودی است که نیما در آن زندگی می کند. شاعر، دل گرفته از رخوت و خوابزدگی جامعه، در پی یافتن راهی است که بیداری و آگاهی را به جامعه برگرداند. . صبح نگران نیز همراه شاعر، آرزوند دمیده شدن نفس مبارک و مسیحایی درمردم است. گرچه ساقهی ترد و ظریف این آرزو که گاه شکسته می شود و خار غم (غم خواب آلودگی جامعه ) در جست و جوی راهی برای بیدار کردن جامعه است.

شعرنو

داروَگ

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه

اگرچه می گویند:

«می گویند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران»

قاصد روزان ابری، داروَگ، کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد ار خشکیش می ترکد

– چون دل یاران که در هجران یار-

قاصد روزان ابری، داروگ، کی می رسد یاران؟

نیما یوشیج

در شعر بالا نیما دید تازه ای به جهان و طبیعت دارد. نگاه او به دریا، درختان و گیاهان، پرندگان، حیوانات، حشرات و همه موجودات یادآور نگاهی است که شاعران مغرب زمین به این پدیده ها دارند. در شعر داروگ، کلماتی مانند کشتگاه، ساحل ، ابر، باران و کومه علاوه بر اینکه نگاه شاعر به طبیعت اطراف خود نشان می دهند، نمادهایی هست که شاعر به مدد آنها روزگار خوشی را برای ما ترسیم می کند. در این شعر، شاعر عصر سیاه حکومت استبداد را در جامعه ی خویش تصویر می کند و نشان می دهد که چشم به راه آینده ای روشن ایستاده است.

او منتظر است: منتظر بارانی که سیاهی ها را بشوید و زندگی سبز و شکوفایی را به همراه آورد.

باغ من

آسمانش راگرفته تنگ در آغوش

ابر با آن پوستین سرد نمناکش

باغ بی برگی

روز و شب تنهاست،

با سکوت پاک غمناکش

سازا و باران،سرودش باد

جامه اش شولای عریانی ست

ورجزایش جامه ای باید،

بافته بس شعله ی زرتار پودش باد.

گو بروید یا نروید، هر چه در هرجا که خواهد یا نمی خواهد

باغبانان و رهگذاری نیست

باغ نومــــــیدان،

چشم در راه بهاری نیست

گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد

ور به رویش برگ لبخندی نمی روید

باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟

داستان ار میوه هایی سر بهگردون سایی اینک خفته در تابوت پست خاک می گویند.

باغ بی برگی

خنده اش خونی است اش آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می جهد در آن

پادشاه فصل ها پاییز

مهدی اخوان ثالث (م.امید)

شعر اخوان شعری اجتماعی است و حوادث زندگی مردم ایران را در خود منعکس می کند لحن حماسی او آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و سرشار از ترکیب های تازه است. در شعر باغ من شاعر به توصیف پاییز می پردازد و بر خلاف دیگران پاییز را به فصل بی حاصلی و خشکی و نازیبایی که مظهر زیبایی و پادشاه فصل ها می داند و هم اوست که با اسب زردیاال افشان خویش در باغ رندگی شاعر می خرامد.

انواع سجع در:

خطبه شقشقیه

سجع متواری:

در وزن و حرف پایان مشابه ات

کار وبار

حقد و حسد

بسان و شبان

سجع متوازن:

فقط هم وزن هست

پناهم ، امانم

جاودان، کسان

پیوستند، شستند

گریبان، انسان

آفرید، انسان

آفرید، درید

خفقان، مظلومان

سجع مطرف:

در وزن مختلف ولی در حرف پایان مشترک هستند:

کار و شکار جوش و خروش

ایمان، آشتیان شکستید، بندید

پیران،جوانان ایمان، زمان

فرسوده، پژمرده کفران، ریسمان

روز، هنوز

نقد کتاب:

سوگواری در بختیاری

به نام آنکه وجودم ز وجود بی وجودش وجود گرفت.

وقتی که با موضوع تحقیقم که نقدی بر کتاب سوگواری در بختیاری روبرو شدم برایم خیلی عجیب و غریب بود که از بین موضوعات مختلف که در پیرامون ماست چرا سوگواری وعزاداری آن هم در بختیار.

وقتی شروع به خواندن کتاب کردم. شیوایی و سلیس بودن نوشته ها آنقدر مرا به خود جذب و مانوسی کرد که متوجه به گذر زمان نشدم.

نمی دانم این حس غریب، آیا فقط در من بوجود آمد یا یک حس مشترکی در میان دوستانی که این کتاب را خواندند. حسی که خودم را در میان افراد می دیدم که مشغول عزاداری و آه و ناله بودند. و به نظر من این حسی بدست نمی آید بجز با قلم توانای استاد جناب آقای ایوب کیانی که مطالب را بطور صریح و آشکار و با ترتیب خاصی مطالب را به رشته تحریر درآورده.

موضوعی که خیلی محسوس و شاید اکثر دوستان به آن پی برده ا ند. هدف نویسنده از نوشتن این کتاب باشد که اتحاد و یکپارچگی زنان و مردان غیور بختیار را نشان می دهد که این وحدت و همبستگی نه تنها در خوشی و مراسم جشنها یشان می باشد بلکه در غم و اندوه نیز با هم متحدند اگر چه در شهرهای بزرگ . کلان شهرها آدم ها بصورت رباط درآمده اند و احساس و عاطفه در بین این آدم ها خیلی خیلی کمرنگ شده ولی با خواندن این کتاب امیدوار شدن انسانهای پر احساس و عاطفه نیز هنوز هم وجود دارند. و باز هم می توان به ایرانی بودن خود افتخار کرد.

امید است این نویسنده توانا و پر قدرت بتواند با دهن خلاق و قلم پر احساس و زیبای خود آثار خارق العاده اش را به رشته تحریر درآورد.

و من الله التوفیق


۰
  • postce postce

gl/l (1083)

قو‌ّة خیال

قوه‌ای که صور محسوسات را بعد از زوالشان از مسامتتِ حواس یا از ملاقاتِ حواس ثبت و حفظ می‌کند، قوة خیال نام دارد. پس خیال وظیفة حفظ و نگه‌داریِ صورِ گرد آمده در حس مشترک را بر عهده دارد.

اگر بگویید: چرا همان حس مشترک در حفظ صور مدرَکه کافی نیست و محتاج به حس دیگر است؟! در جواب می‌گوییم: زیرا از یک حس دو کار نمی‌آید یا مدرِک فقط است و یا حافظِ فقط، و مدرِک فاعل است و حافظ قابل، و ادراک را حرارت و رطوبت باید و حفظ را برودت و یبوست و این دو با هم متضادّند و ضدّیت دلیلِ تغایر و تعدد است.

اگر کسی اشکال کند و بگوید چه بسا ممکن است شخص خورشید را نگاه کند و شَبَحِ خورشید در چشم متمثل شود و چون چشم از جرم خورشید اعراض کند، آن شَبَح زمانی در بصر باقی بماند و حتی چه بسا بر غریزه حدقه مستولی شود و آن را تباه کند. و یا صدای قَوی مدتی پس از اعراض، صاحب گوش را آزار دهد. خلاصه این که مواردی یافته‌ایم که محسوس ولو بعد از غائب شدن از حاس و یا خارج شدنِ از محاذاتِ حاس، همچنان اثر خود را در حاس حفظ کرده، بی آن که اثر آن به خیال منتقل شده باشد، پس قولتان مبنی بر تغایرِ مدرِک و حافظ باطل می‌شود.

در جواب می‌گوییم: این نحوه بقای صورت بر اثر تأثّر محلِ حس است از محسوسِ قوی و این غیر از حفظ کردنِ خیال و حافظه, صور محسوسه و معانی جزئیه را در مدت معتدٌّ به است. فافهم!

دلیل مغایرت خیال با حس مشترک

دلیلِ دیگر بر مغایرتِ حس مشترک و خیال، عروضِ سهو و نسیان در خاطرات آدمی است. سهو آن است که خاطرات گذشته مدتی از خیال که حافظ صور است ذهول یابد و فراموش شود اما پس از کمی التفات و توجه و تأمل دوباره بازگشته و در موطن حس مشترک مورد ادراک قرار گیرد و نسیان آن است که خاطرات گذشته چنان از خیال زایل شود که هرگز به یاد نیاید تا جایی که نیاز به کسب دوباره باشد.

تصدیق می‌فرمایید که اگر قوة مدرِکه صور غیر از قوة حافظة صور نمی‌بود عروضِ امری به نام سهو بی معنی بود چرا که آدمی هر آن، صور مخزونه را در حالِ ادراک بود و سهو هرگز پدید نمی‌آمد.

جناب حکیم متألّه سبزواری در بیان این دلیل فرماید: «دلیل دیگر بر مغایرت حس مشترک و خیال آن است که گاه ذهول و سهو و گاه نسیان نسبت به مدرک می‌شود که در ذهول و سهو، استرجاع می‌شود و در نسیان، نمی‌شود و سبب آن است که در آن دو تا، صورت از مدرِکه رفته و از خزانه‌اش رفته، لهذا استرجاع می‌شود و در نسیان، از خزانه هم نرفته لهذا ادراک جدید از مشاعر می‌خواهد.»

مُعرِض از متاع دنیا، عالم ذوالفنون، علامه شعرانی رحمةالله‌علیه در بیان دلیل مذکور فرماید: «چون آنچه حس مشترک ادراک می‌کند همیشه پیش او حاضر نیست مانند صورتهایی که در خواب دیده یا حلقه آتشین که وقتی مشاهده کرده است اما از نفسِ او به کلّی محو نشده است چون پس از بیداری از او بپرسند دیشب در خواب چه دیدی؟ در نظرش حاضر می‌شود و خواب خود را بیان می‌کند. و همچنین شهرها و خانه‌ها و باغ‌ها و چیزهای دیگر که پیش از این دیده و عبارات و اشعاری که حفظ کرده بالفعل در ذهنش نیست اما به اندک التفات یا تأمّل در ذهنش حاضر می‌شود و البته وقتی که حاضر نشده بود در نفس بود وگرنه او با آن که از اول حفظ نکرده است فرق نداشت، ناچار قوه حس مشترک که قبول صورت می‌کند غیر حافظ است که آن را نگاه می‌دارد، و شاید بعض حیوانات قوة خیال نداشته باشند و صورتها را حفظ نکنند چنان که حشرات مانند پروانه و زنبور چون روشنی بینند به گمان آن که راهی به بیرون است خود را به آن می‌زنند و بسا شیشه مانع باشد یا آتش و راه نیابند اما مأیوس نمی‌شوند و در حافظه آنها نمی‌ماند که مانعی در میان است. اما خروس چون مثال خود را در آیینه بیند ابتدا به ستیزه‌جویی حمله می‌کند اما مانع می‌بیند در حافظه‌اش می‌ماند و پس از تکرار مأیوس می‌شود. باری در انسان یا حیوان چون ‌بینیم حافظه صور در بعضی هست و در بعضی نیست اما حس مشترک در همه هست گوییم دلیل مغایرت دو قوه است.» خلاصة سخن در اثبات خیال و مغایرت آن با حس مشترک این که ما صور بسیاری از اشیاء را در خواب و بیداری ادراک می‌کنیم، گاهی بعضی از آنها را فراموش می‌کنیم و با اندک تأمّلی آنها را به یاد می‌آوریم بدون آن که برای تحصیل دوبارة آنها کسبِ جدیدی کرده باشیم. پس آن صور در ما موجود بود وگرنه با التفات و تامّل در نزد ما حاضر نمی‌شد بلکه چه بسا انسان برای حاضر نمودن مخزونات ذهنیِ خود چشم‌هایش را می‌بندد تا تجمّع بال و جمعیّت خاطر فراهم آید. پس خیال اگر نبود هیچ چیز بعد از غیبوبت ماده و صورتِ آن از حس مشترک هرگز به یادت نمی‌آمد و هرگز شخص را از ادراکِ دوم و سوم نمی‌شناختی و فرق میان دوست و دشمن و ضارّ و نافع نمی‌نمودی و امر معاش و معاد بالکل مختل می‌شد. و نیز دانستی که حس مشترک قابل صور است و حافظ صور غیر از قابل صور است.

و اما سلطان قوة خیال همچنان که ذکر شد در مؤخّر بطن اول دماغ است و آن به حس مشترک نسبت به دیگر قوای باطنی نزدیک‌تر است تا بدین نزدیکی سهل و سریع باشد تحویلِ صور به حس مشترک برای ادراک و نیز اخذ صور از حس مشترک برای حفظ و نگه‌داری. و نیز توجه داشته باش, همچنان که بیان شد این عضو خاصِ از دماغ که جایگاهی برایِ قوة خیال شناخته شده است به عنوان آلت و معدّی است برای نفس ناطقه که از طریق قوة خیال انشاء و ایجاد نماید، نه این که قوة خیالِ مجرده که دلیل بر تجرد آن خواهد آمد، منطبع و حالِّ در این موضع جسمانی شده و به تبع آن خود نیز جسمانی گردد.

مبداء اول تحریکات

خواجة طوسی در شرح فصل چهاردهم نمط ششم اشاراتِ شیخ رئیس گوید: قوة خیال در انسان مبداءِ اول تحریک بدن اوست (القوة الخیالیّه فی الانسان هى المبداء الاول لتحریک بدنه) این سخن از آن جهت است که قوة خیال به بدن نزدیک‌تر از قوة عاقله است. زیرا قوة عاقله تجرد تام دارد و قوة خیال تجرد برزخی که خیال برزخ بین طبیعتِ بدن و قوة عاقله است و به همین علّت، مقام عقل ارفع و اشمخ از خیال است. پس آنچه را که عاقله اندیشیده در قوة خیال تمثّل می‌یابد، یعنی صورتی به وزان آنچه اندیشیده در این کارخانة صورتگریِ انسان به نام خیال بر سبیل محاکات منتقش می‌شود و این صور منتقشه موجب انفعال بدن و حرکت او می‌گردد. لذا به این مناسبت قوة عاقله مبداء ثانی و قوة خیال مبداء اول حرکات بدن است. چنان که در اطفال که هنوز به مرحلة عقل نرسیده‌اند به خوبی مشهود و معلوم است که مبداء اول تحریک بدن آنان قوة خیال و خواسته‌های خیالی است. همین قوة خیال مبداء اول تحریک بدن حیوانات نیز هست با این تفاوت که افعال و آثار آنها مبداء عقلی ندارد.

سخنی در تجر‌ّد قوة خیال

گفتیم که شیخ رئیس بوعلی سینا در شفا به روال عادی مشّاء پیش رفته و قائل به جسمانیت ادراکِ حسی و خیالی و وهمانی شده است، اما در «مباحثات» تصریح بر تجرد خیال نموده و در «اشارات و تنبیهات» چند دلیل بر تجرّد خیالی و عقلی نفس اقامه فرموده است.

معنی تجرّد این است که موجود مجرد ورای این عالم مادّی طبیعی است و به عبارت دیگر جسمانی نیست. و معنی تجرد خیالی برزخی این است که موجود مجرد خیالی عاری و برهنه از ماده است اما متصف به احکام ماده چون شکل و اندازه است و معنی تجرد عقلی این است که موجود مجرد عقلی هم عاری از ماده است و هم عاری از احکام ماده.

حضرت استاد علامه حسن‌زادة آملی روحی‌فداه در کتاب قیّم «الحجج البالغه على تجرد النفس الناطقه» ادلة تجرد نفس ناطقه را در قالب چهار بابِ تجرد اطلاقی و تجرد برزخی و تجرد عقلی و فوق تجرد عقلی به لسان تازی بیان نمودند و نیز در دفتر والا گهرِ جاودان به نام «گنجینه گوهر روان» با عباراتی گویا و شیوا و رسا هر یک از آنها را به زبان پارسی، شیرین و دلنشین بیان نمودند که این هر دو کتاب مایة رستگاری و شادکامی جاودانی هر دانش‌پژوه هوشیار است.

و اما باید دانست دانشمندانی که در تجرد نفس ناطقه ادله اقامه نمودند بسیاری از آن ادله مُثبِت تجرد برزخی قوة خیال است و آن عبارت است از ادله‌ای که در آن حرف از اشباح و صور به میان آمده که اگرچه اینها تجرد نفس ناطقه را اثبات می‌کنند اما در حقیقت تجرد نفس در مرتبه خیال اثبات می‌شود. زیرا خیال شأنی از شئون نفس است، لذا تجرد خیال همان تجرد برزخی نفس است و آن ادله‌ای که در آنها کلیّات محضه و حقایق و فعلیّات صرفه اتّخاذ شده است مثبت تجردِ نفس در مقام قوة عاقله می‌باشند و در آینده به برهان معلوم می‌شود که نفس ناطقه انسانی را مقام فوق تجرد است.

سزاوار است قبل از اثباتِ تجرد قوة خیال یا تجرد برزخی نفس ناطقه، مختصری پیرامونِ غیریّت نفس با بدن سخن بگوییم و آن را مقدمه‌ای قرار دهیم برای اثبات تجرد قوة خیال، چرا که دلیل بر صرفِ مغایرت نفس و بدن، دلیل بر تجرد برزخی یا عقلانی نفس نمی‌شود، اگر چه اصلِ ماوراء بودنِ گوهر نفس از عالم جسمانیت را رساننده است، اما در مقابل، دلیلی که بدان اثبات تجرد برزخی یا عقلی نفس می‌شود مغایرت را نیز می‌رساند. علاوه بر این که بدین بهانه می‌خواهیم آن دلیل تجربی جناب شیخ را که در امر تفکّر بسیار اهمیت دارد، ذکر نماییم.

جناب شیخ رئیس بوعلی سینا در نمط سوم اشارات و در دو جای نفس شفا، یکی در فصلِ اول مقاله اولی و دیگری در اواسط فصل هفتم مقاله پنجم، در اثبات نفس ناطقه یا غیریّت نفس از بدن افاضه فرموده است. مفادِ گفتار ایشان در نمط سوم اشارات چنین است: «خویشتن را چنین پندار که تمام اندام تندرست و خردمند، چشمها بسته و انگشتان گشاده، دستها و پاها باز و دور از بدن و از یکدیگر، در هوایی که اندازه گرمیِ آن با گرمی تنت برابر، در فضایی آرام و خاموش که نه به چیزی وابسته‌ای و نه بر چیزی ایستاده، به یکبارگی آفریده شدی، و در آنگاه تنها به بودِ خودت آگاهی و جز آن از همه چیز ناآگاه».

حضرت استاد علامه حسن‌زادة آملی روحی‌فداه در درس بیست و دوم دروس علیّینی معرفتِ نفس در مقام توضیح هر یک از این کلماتِ دلیل تجربی شیخ می‌فرمایند: «چون تمام اندامی، هیچ عضوی از اعضای ظاهر و باطن در فرض مذکور فرو گذار نشده است. چون تندرستی, بیماریهای بدنی نیست تا به درد عضوی و بیماری تن بدان توجه داشته باشی و منصرف به بدن گردی و به حالی از احوال خودت که جز ذات تو است توجه کنی. و چون خردمندی و در حالِ صحت عقلی, به ذات خویشتن آگاهی داری. و چون چشمها بسته است, به بدن خود نمی‌نگری و بدان توجه نداری که آیا این بدن, تویی تو است یا چیز دیگر است و با تو چه نسبت دارد. انگشتان گشاده و دستها و پاها باز و دور از بدن و از یکدیگرند تا به تماس آنها به یکدیگر و به برخورد آنها به بدن توجه تو را به عضوی از اعضایت و به بدنت جلب نکنند. در هوایی که گرمی آن با گرمی تنت برابر است تا به زیادت و نقص درجه حرارت هوا نسبت به درجة حرارت تن از گرما و سرما توجه به بدن ننمایی. در فضایی آرام و خاموش تا آواز بیرون, تو را باز ندارد و متوجه به غیر خود نشوی و یا خود آن سبب توجه تو به بدنت نشود. در آن فضا نه به چیزی وابسته‌ای، تا وابستگی تو به آن چیز تو را, هم به آن چیز و هم به بدنت توجه ندهد. و نه در آن فضا بر چیزی ایستاده‌ای, که اگر بر زمین و چیز دیگر ایستاده باشی بر اثر تماس و برخورد پاها به آن چیز متوجه بدن می‌شوی چنان که به غیر بدن هم. و چون فرض شود در فضا معلّق و آویخته باشی نه وابسته به چیزی و نه ایستاده بر چیزی، به بدن و غیر بدن توجه نداری و چون به یکبارگی آفریده شدی, هیچ حالت تذکّر به اندام و اعضایت نداری که مبادا این تذکر تو را توجه به عضوی از اعضایت دهد چه اگر آفریده به یکبارگی نباشی و تدریجی باشی این خلقت تدریجی موجب تذکر به بدن و اعضاء و اندام تو خواهد شد.»

اگر بتوانی خود را در چنین حالی قرار دهی خواهی دید که از همه چیز غافل شده‌ای مگر از ذات خودت، یعنی حتی از این که جسم و دست و پا و اعضا و جوارحی داری هم بی‌خبری اما در عین حال از خودت با خبری که انسان در مستی و هوشیاری، در خواب و بیداری هرگز از خودیِ خود غافل نمی‌شود، پس معلوم می‌شود که نفس موجودی است غیر بدن‌، چرا که در غیر این صورت با غفلت از احوال بدن باید از ذات نفس نیز غافل شویم و حال این که می‌بینیم چنین نیست.

حال که بیان مغایرت نفس و بدن نمودیم می‌پردازیم به بیان تجرد قوة خیال که همان تجرد برزخی نفس ناطقه است. از جانب حکماء ادله بسیاری در مقام تجرد برزخیِ نفس ناطقه اقامه شده است مثلاً در اشارات و در اسفار ادلة متعددی در این امر وارد شده است. در این جا ما به ذکر یک دلیل اکتفا می‌نماییم چرا که یک دلیل محکم و برهان مسلّم در اثبات مدعی کافی است.

یکی از آن ادله، دلیلی است که حضرت استاد علامه حسن‌زادة آملی روحی‌فداه آن را از جناب مولی صدرا به نقل از افلاطون نقل نموده‌اند و آن را به عنوان اولین دلیل تجرّد برزخی نفس قرار داده‌اند. تقریر آن این است که: «صوری مانند دریایی از زیبق و کوهی از یاقوت است که در خارج وجود ندارند. لکن ما آنها را تخّیل می‌کنیم و بین این صور خیالیّه و جز آنها تمیّز می‌دهیم. این صور امور وجودی‌اند، چگونه امور وجودی نباشند و حال این که ما هرگاه زید را تخیّل کرده‌ایم و سپس آن را مشاهده کرده‌ایم حکم می‌کنیم که البته بین این دو صورت محسوس و متخیَّل فرق است، و اگر این صور امور موجود نبودند این حکم در کار نبود و ممتنع است که جای این صور شیء جسمانی باشد، یعنی از این عالم مادی باشد زیرا همگی بدن ما به نسبت صور متخیل نسبت اندکی با بسیار است. بنابراین چگونه صور عظیم بر مقدار صغیر منطبع می‌شود. و نمی‌توان گفت که برخی از آن صور در بدن ما منطبع است و برخی از آن در هوای محیط به بدن ما، زیرا که هوا و از آن جمله بدن ما، و همچنین آلت نفوس ما در افعال نفوس نیست وگرنه می‌بایست به تفرّق و تقطّع هوا، نفوس ما دردناک شود و می‌بایست شعور ما به تغییرات هوا مانند شعور ما به تغییرات اَبدانِ ما باشد. پس روشن شد که محل این صور امری غیر جسمانی است و آن نفس ناطقه است پس ثابت شد که نفس ناطقه مجرد است.»

پس دانستیم که قوة خیال مانند بنطاسیا و دیگر مدارک باطنه مجرد است و هریک از قوا و آلات، وسائط اعدادیّه نفس‌اند برای تأثیر و فاعلیّت آن در عالم مثال اصغر، به تعبیر دیگر هر یک از قوا شئون گوناگون یک حقیقت واحده به نام نفس ناطقه‌اند و هیچ در فعل خود استقلال وجودی ندارند بلکه این نفس است که در هر یک از قوای خود به فعلی مشغول است. اما باید توجه داشت که تجرد قوة خیال تجرد برزخی یعنی تجرد غیر تامه است بدین معنی که صور خیالیه اگرچه عاری از ماده و بعضی از احکام ماده هستند اما برهنه از تمامی احکام ماده نیستند بدین معنی که صور خیالیّه اگرچه فاقد ماده و حرکت و قوة منطوی در ماده هستند اما دارای شکل و مقدار و رنگ و بوی خاص می‌باشند. به تعبیر دیگر صور خیالیّه نه مانند صور عقلیّه مجرد محض هستند و نه چون جسم و جسمانی مادّی صرف، بلکه برزخی بین آن دو هستند، یعنی از جهتی مغایر با هر یک و از جهتی مشابه با هر یک می‌باشند. از آن جهت که احکامی چون حرکت و قوه در آن راه ندارد مانند صور عقلیه و از آن جهت که واجد شکل و مقدار است مانند اجسام خارجیه می‌باشد. و آن که گفتیم در صور خیالیّه، حرکت و قوه نیست بدین معنی است که چون انسان آن صور را ادراک نمود به فعلیّت رسیده و هرگز دگرگون نمی‌شود و حرکت و استکمال از نقص به کمال در آن راه ندارد، برخلاف اشیاء خارجیه که همواره در حرکت از قوه به فعل و از نقص به کمال و از ضعف به شدت‌اند.

روح بخاری

خواب را تعریف نموده‌اند به این که حالتی است عارض بر حیوان که در آن حال، نفس از حس و حرکت ارادیّه باز می‌ایستد، اما همچنان به افعال طبیعیّة خود که همان افعال قوای نباتیه است ادامه می‌دهد. لازمة این حال رجوع روح نفسانی و انقطاع آن از آلات به مبداء، اعنی عقل می‌باشد البته نه به صورت کلی، بلکه مقدار کمی از این روح نفسانی در آلات باقی می‌ماند. برای فهم بیشتر تعریف مذکور لازم است مقداری پیرامون روح بخاری عرایضی تقدیم بداریم.

قبل از هر چیز باید دانست که روح را در صحف عقلیّه و عرفانیّه اطلاقاتی است؛ من جمله روح را بر شعاع خارج از بصر بنابر سخن ریاضیّون و قول منسوب به آنان در ابصار به خروج شعاع، اطلاق کرده‌اند. دیگر این که اطباء روح را بر روح بخاری اطلاق می‌کنند. غیر از این دو مورد روح را بر نفس ناطقه و همچنین بر جان حیوانی و نیز بر روح القدس و همچنین بر مقام یوم‌الجمع انسان که فوق مقام قلب انسان است اطلاق کرده‌اند.

پس لفظ روح را به اشتراکِ اسم، معانی متعدد است و هر معنی غیر از معنای دیگری می‌باشد. لذا باید بسیار توجه داشت که این اطلاقات محصِّل را به اشتباه نیندازد و معنای خاصی از آنها را که در جایی اراده شده به معنای دیگر آن اشتباه نگیرد و این فرع بر آن است که محصّل در ابتدا هر کدام از این اصطلاحات را به خوبی بشناسد و بداند که مثلاً اگر در روایتی روح نفسانی را به گُلابی که در گُل است تشبیه نموده‌اند، مراد روح بخاری است نه روح مجرد نفسانی و روح القدس و نفس ناطقه و مقام یوم الجمع انسانی.

عدم توجه به این اصل باعث شده که عدة بسیاری از متقشّفین با شنیدن چنین تعبیراتی بپندارند که مراد از روح، در این گونه روایات، نفس ناطقة انسانی است و همچنان که گلاب در گُل، جسمانی و منطوی در آن است پس نفس ناطقة انسانی هم باید جسمانی و نه مجرد و نیز منطوی در بدن بوده باشد. و بدین طریق به ردّ حکمایی که قائل به تجرّد نفس ناطقه شده‌اند، پرداخته‌اند.

حضرت استاد علامه حسن‌زادة آملیروحی‌فداه می‌فرمایند: «در این‌گونه مسائل باید گفت که اصل، دلیلِ عقلی است و برهان عقلی، متبّع است، یعنی باید ببینیم از دلیلِ عقلیِ ناصع و خالص چه استفاده می‌شود و برهان چه می‌گوید؛ وگرنه دور لازم می‌آید.» در گفتار بزرگان باید تأمل بسزا کرد. و به قول متألّه سبزواری در خطبة اسرارالحکم: «تا مشکلی می‌رسد تبادر به رد‌ّ و انکار نکنید که مطالب عالیه را فهمیدن هنر است نه رد‌ّ و انکار». مثنوی:

نکته‌ها چون تیغ فولاد است تیزگـر نداری تو سپـر واپس گریـز

و اما روح بخاری چیست؟ روح بخاری رقیق‌ترین جسمِ سیّالِ حارّ است که متکوّن از عناصر امتزاج یافته و مزاج شده می‌باشد. به تعبیر دیگر وقتی اخلاط اربعه با هم امتزاج می‌یابند از لطافتِ آنها روح بخاری و از کثافتِ آنها اعضا و جوارح پدید می‌آید. لذا روح بخاری را الطف اجسام و مَرکب اولی نفس ناطقه گفته‌اند.

روح بخاری حامل قوای حس و حرکت بلکه حامل همة قوا می‌باشد، به همین دلیل آن را روح حیوانی نیز می‌خوانند و روح بخاری را به جهت اقسام سه‌گانة قوای انسانی و حیوانی و نباتی، به سه صنفِ روح بخاری طبیعی و حیوانی و نفسانی تقسیم کرده‌اند.

در کتب تشریح اعضای انسان به رئیسه و غیر رئیسه تقسیم شده است؛ اعضای رئیسه مبادیِ قوایند که در بقای شخص یا در بقای نوع به آن اعضا نیاز است.

رئیسة به حسب بقای شخص سه‌اند؛ قلب و دماغ و کبد، و رئیسه به حسب نوع همان سه‌اند با اُنثَیین.

اعضای غیر رئیسه یا خادم رئیسه‌اند یا قابل رئیسه‌اند و یا نه خادمند و نه قابل؛ اعضای خادم بر دو قسمند یا مهیّئ‌اند یا مؤدّی، خادم مهیّئ مانند ریه برای قلب و معده برای کبد و آلات غذا برای کبد و طبقة شبکیّه برای دماغ و اوعیة منی برای انثیین، و اعضایِ خادم مؤدّی مانند شرایین برای قلب و اورده برای کبد و اعصاب برای دماغ و احلیل برای انثیین، اعضای غیر رئیسه‌ای که قابل رئیسه‌اند مانند لحم، و اعضایی که نه رئیس‌اند و نه خادم رئیسه و نه قابل رئیسه مانند استخوانها و غضروفها.

غرض این که قلب مبداء قوة حیوانی و دماغ مبداء قوة حس و حرکت و کبد مبداء قوة تغذیه است. به بیان دیگر قوا بر سه قسمند؛ قسمی قوای طبیعی است که مبداء آن کبد می‌باشد و قسمی قوای حیوانی است که مبداء آن قلب می‌باشد و قسمی قوای نفسانی است که مبداء آن مغز می‌باشد.

و اما جسم لطیفی در هر شیء متحرّکی است که حامل قوای تحرّکی و احساسی آن می‌باشد، اعم از این که حس و حرکت حیوان بر اساس علم و شعور نباشد مانند نباتات و یا باشد مانند حیوانات و انسانها. این جسم لطیف که الطف اجسام است، روح بخاری نام دارد و به حسبِ سه قوّتِ طبیعی و حیوانی و نفسانی، سه قسم می‌باشد، و اصلِ این ارواح سه‌گانه همان روحِ حیات اعنی روحِ حیوانی است که منبعث از قلب می‌باشد، و آن دوی دیگر که روح نفسانی و روح طبیعی‌اند، شعبه‌‌ها و شاخه‌های اویند که چون به کبد رسد به نام روح طبیعی و چون به دماغ رسد به نام روحِ نفسانی موسوم می‌گردد، چنان که در قلب به نام روح حیوانی. و هر سه روح بخاری‌اند.

سه قسم ارواح حامل شد چو محمول

که بیش و کمتـر از آن نیست معقـول

چو اصـل جملـگی روح حیـاتـست

دو قسم دیگـر از وی با ثـبـاتــست

بـدان خـود روح حیوان نیست در دل

کـه او از صفـوت دم گشت حـاصل

چو آیـد در کبـد روح طبیعـی است

کـزو اعضـا چو اغصـان ربیعی است

چو شد انـدر دمـاغ و یـافت تعدیل

ز حیـوانـی به نفسـی گشـت تبدیـل

جناب بهادرخان در کتاب شریف خلاصة الحکمة در این باره فرماید:

«و اما قوت حیوانیّه که قسم سیّومست از آن قوای ثلاثه، و آن قوتی است که متعلق به روح حیوانی و مرکب آن و آلت حرارت غریزی و مدبّر روح نفسانی و ممّد آنست در ادراک و تحریک، مبداء آن قلب است و به واسطة شرائین به سایر اعضاء می‌رسد و فایدة آن حیات بخشی و زنده داشتن کل اعضاء است و مهیا داشتن برای قبول قوت و روح نفسانی و طبیعی و انبساط قلب و شرائین و انقباض آنها برای ترویح روح به نسیمِ بارد خنک و اخراج ابخرة حارّة دخانیه، زیرا که روحِ حیوانی شدید الحرارت، دائم محتاج به ترویح است و ریة شرایین و قصبة ریه مرو‌ّحه و خادم ترویح آنند که اگر دمی و لحظه‌ای، هوایِ بارد بدان نرسد محترق می‌گردد و ادخال نسیم بارد بدان، هم به طریق دهان و هم به طریق بینی و هم منافذِ تمام جلد بدن است. و آن قوت شبیه است به قوت طبیعی در آن که بی‌شعور است و به قوتِ نفسانی به جهت آن که متعلق بدن است تحریک قوت فرحی و خوفی و شهوی و غضبی، پس به وجهی طبیعیِ بی‌اختیار و بی‌شعور است و به وجهی ارادی اختیاریِ با شعور، و هر چند مبادی کل مدرَکات و افاعیل قوت نفسانی است و لیکن تقویت و امداد همه از قوتِ حیوانی است زیرا که چنانچه ذکر یافت حیات مقدم بر کل است و نیز مساوق و مع با حیات و حرارتِ غریزی است، و هیچ فعلی بی‌اعانت حرارت صادر نمی‌گردد و کل حرارت در بدن دو قسم است؛ غریزی که متعلق به روح حیوانی است و معین حیاتست، و اسطقسّی که متعلق به روحِ طبیعی است و معین تغذیه و تنمیه و تولید مثل است اما با قوت حیوانی نه به تنهایی».

و اما باید دانست که روح بخاری مَظهر روح نفسانی است و روح نفسانی به توسط روح بخاری به بدن تعلق تدبیری و استکمالی می‌یابد، چرا که روح نفسانی در غایت لطافت است و بدن در غایتِ کثافت، پس برای تصرّف لطیف در کثیف لابد است به وجود متوسّطی که بین آن دو مناسبت ایجاد کند و آن نیست مگر روح بخاری، لذا روح بخاری را مرکب اولی نفس شمرده‌اند که نفس مجرد اولین بار به روح بخاری تعلق می‌گیرد و پس از آن به بدن تعلّق پیدا می‌کند.

در کلمة 321 هزار و یک کلمة حضرت استاد علامه حسن‌زادة آملی روحی‌فداه آمده است:

«روح بخاری لطیف‌ترین اجسام است به گونه‌ای که کأن‌ّ برزخ بین مجرد و مادی است و آن از امتزاج لطائف ارکان اربعه دم و صفراء و بلغم و سوداء است. این روح بخاری مطیّة اولی نفس است زیرا که نفس اگرچه جسمانیة الحدوث است و لیکن در عین حال تعلّق مجرد با جسم کثیف بی‌واسطه جسم لطیف، معقول و ممکن نیست و هر چه اعتدالِ روح بخاری بیشتر و بهتر باشد آثار نفس قوی‌تر و نورانی‌تر است، فتدبّر».

غرض این که حامل تمام قوای انسانی در بدن روح بخاری می‌باشد که مِن جملة آن قوا، قوة خیال است. و این که فرموده‌اند در هنگام خواب، روح نفسانی از ظاهر به باطن رجوع می‌کند و یا از آلات به قلب که مبداء آن است منقطع می‌شود، مراد روح بخاری نفسانی است نه روح مجرّد نفسانی. فافهم!

فعل دیگری از ناحیة قوة خیال

قوة خیال علاوه بر حفظ و خزینه‌داری صورِ جزئیه محسوسه، عهده‌دار صورتگریِ معانی در سیر نزولی و نگه‌داری آنها در خود نیز هست و این از اعاظم عجائب نفس است که بدین واسطه قادر بر صورتگری معانیِ کلیة مرسله و معانیِ جزئیه در قالب اشکال و مقادیر و الوان خاص است. به تعبیر دیگر خیال آن معانی کلیّه‌ای را که عقل ادراک نموده و یا آن معانی جزئیه‌ای را که وهم ادراک نموده در خود تمثل داده و صورتی به وزان آن معنی بر سبیل محاکات منتقش می‌کند، تا جایی که این صور موجب انفعال و یا صدور افعال گوناگون از ناحیة نفس و قوای آن می‌شوند. لذا فرموده‌اند: «الخیالُ جُبِلَتْ لِلمُحاکات» یعنی جبلّی و سرشت خیال بر حکایت نمودن است.

آن که گفتیم کار خیال این است که معانی را در سیر نزولی صورت و شکل دهد، بدین جهت است که در سیر صعودی، اول مادیات مدرَک می‌شوند و بعد از آن متخیّل می‌شوند و بعد از آن معقول می‌گردند و لکن در سیر نزولی، اول مجردات و معانی، معقول فرد قرار گرفته سپس متخیَّل شده و پس از آن در حس مشترک مورد احساس قرار می‌گیرند، بنابر آنچه که حضرت آقا در اصل دوازدهم رسالة انسان در عرف عرفان تقریر نموده‌اند.

و اما محاکات خیال نیز خود انواع گوناگون دارد؛ گاهی خیال از قوای نباتی چون غاذیه حکایت می‌کند که مثلاً وقتی رطوبت در بدن غالب شد فرد در خواب، صورت آبها و شناوری را می‌بیند، گاهی خیال از مدرَکات حواس ظاهری حکایت می‌کند که مثلاً وقتی مرئیات و مسموعات فرد در بیداری از شخص خاصی زیاد شد، صورت همان را در خواب می‌بیند، گاهی خیال از قوّتِ نزوعیه و شوقیه حکایت می‌کند، گاهی خیال از وهم و مُدرَکات جزئیه وهمانی حکایت می‌کند، گاهی هم از عقل و معقولات کلیة مرسلة عقلیه حکایت می‌کند، بدین طریق که معقولاتی را که در نهایت کمال قرار دارند به واسطة برترین محسوسات و کاملترین آنها از قبیل چیزهای نیکو منظَر انجام می‌دهد چنان که محاکات از معقولات ناقصه را به وسیله پست‌ترین معقولات و ناقص‌ترین آنها از قبیل اشیاء زشت منظر انجام می‌دهد. حضرت استاد علامهروحی‌فداه می‌فرمودند: «به طور کلّی نفوسی که قوی‌تر هستند حقایق را اغلب در خواب، در قالب الفاظ و عبارات و نوشته‌ها می‌گیرند اما نفوس دیگر حقایق را بیشتر به صورت اشکال و صور و اشباح مشاهده می‌کنند. کلٌّ میسّرٌ لِما خُلِقَ له».

نکتة دیگر راجع به صورتگری معانی از ناحیه قوة خیال آن است که هر چه طهارت و اعتدال مزاجِ فرد در این موطن بیشتر باشد، بهتر و شایسته‌تر می‌تواند از عهدة صورتگری معانی درآید.

حضرت استاد علامهروحی‌فداه در این باره در رسالة عظیم الشأن انسان در عرف عرفان می‌فرمایند: «قوة خیال بر تصویر و محاکات معانی سرشته است ـ یعنی کار خیال این است که در سیر نزولی معانی را صورت و شکل دهد، چنان که قوة باصره بر دیدن سرشته شده است و قوة سامعه بر شنیدن و همچنین قوای دیگر ظاهر و باطن که هر یک بر کاری سرشته است. قوة باصره که در دستگاه چشم تعبیه شده است، بشر مانند آن را به نام دوربین عکاسی اختراع کرده است که اجسام و اشباح را تصویر کند و لکن بدان حد نرسیده است که صنعتی را اختراع کند تا معانی را صورت دهد. تمثلاتی که در صقع نفس انسانی تحقق می‌یابد چه در خواب و چه در بیداری، همة آنها به قوة مانی خیال است، بلکه قوة خیال چیره دست،

چنان معنی به صورت می‌کشاندکه صد مانی در او حیران بماند

و بدان که هر چه مراقبت و حضور عندالله کاملتر باشد، و مزاج انسانی به اعتدالِ ممکن نزدیک‌تر باشد و قوة خیال و دستگاه وی قوی‌تر و صحیح‌تر باشد، تمثلات در لوح نفس صافی‌تر و سالم‌تر است.

استادم، علامه طباطبایی قدس‌سرّه در خلوتی به من فرمود: «آقا هر روز که مراقبتم قوی‌تر است، در شب تمثلّاتم صافی‌تر است». قوة متخیله که قوی باشد و در انقیاد و اطاعت قوة عاقله بوده باشد، مدرکات عقلیّه را به خوبی و درستی حکایت می‌کند، پس اگر مدرکات قوه عقلیه، ذوات مجرده که عقول مفارقه‌اند بوده باشند، قوة متخیله آنها را به صور اشخاص انسان که افضل انواع محسوسات جوهریه‌اند در کمال حسن و بها در آورد. و اگر آن مدرکات معانی مجرده و احکام کلیه‌اند به صور الفاظ که به تعبیری قوالبِ معانیِ مجرده‌اند در اسلوبی شیوا و شیرین درآورد و پس از آن هر دو گونه صور یاد شده را به حس مشترک دهد، به گونه‌ای که آن صورِ ذوات، مدرَکِ به حسّ بصر گردند، و این صور الفاظ، مدرک به حس‌ّ سمع گردند، و چنان مشاهده شود که گویی شخصی در کمال حسن و بهاء در برابر ایستاده و کلامی شیوا القاء می‌کند».

در درس شصت و ششم دروس معرفت نفس نیز آمده است:

«قوة خیال، دستگاه عکاسی نفس ناطقه است که اگرچه همة دستگاه صنعت عکاسی، مثالی و نموداری از آن است و انسان آنچه را که در خود دارد به وزان آن می‌سازد و مشابه آن را در خارج پیاده می‌کند، بلکه هر فاعل با نحوة فعلش و هر صانع با صُنعش و هر علت با معلولش این چنین است، ولی هیچ دستگاهِ صنعت عکاسی کار دستگاه خیال را نمی‌کند. زیرا که نفس ناطقه در موطن قوة خیال، معانی را شکل و صورت می‌دهد ولی دستگاه صنعتی فقط از محسوسات عکس می‌گیرد؛ اما چگونه معانی در قوة خیال مُشَکَّل و مصوَّر می‌شوند، این زمان بگذار تا وقت دگر. و لکن ناگفته نماند که این عملِ نفس در کارخانة خیال امری شِگفت است. معنی را شکل و صورت دادن حرفی است که می‌زنیم، حقاً هر اندازه در این موضوع بوالعجب تأمل بشود، جا دارد، و شاید سرانجام به وادی حیرت بکشد.»

مناسبات در صورتگریِ معانی

امرِ عجیب‌تر از این صورتگریِ معانی کلیه و جزئیه از جانب قوة خیال آن است که خیال علاوه بر تصویر معانی در خواب و بیداری، هر معنی را به صورتی خاصِ مناسبِ با آن شکل می‌دهد. مثلاً معنای مکر و حیله را در قالب صورت روباه و معنای درندگی را در قالب صورت شیر و پلنگ و معنای دشمنی را در قالب صورت مار و معنای علم و دانایی را در قالب صورت آب و معنای پارسایی را در قالب صورت برهنگی و معنای دولت و کامیابی را در قالب صورت روشنایی و معنای ریاست و منفعت را در قالب صور اسباب و آلات جنگ و معنای اکل غذای حرام را در قالب صورت اکل گوشت خوک و معنای دزدی را در قالب صورت گربه و معنای میل به دنیا را در قالب صورت بازی با گربه و معنای خصومت را در قالب صورت خارپشت و معنای همراهی با مردم سخن چین را در قالب صورت سوسمار و امثال ذلک تصویر می‌کند. سؤال این است که مناسبت بین معنی و صورت چگونه است و چطور قوة خیال عالِم و آگاه بدین مناسبات است؟!

چه بسا ممکن است خوابی ببینیم که پس از چندی تعبیر به عکس شود. مثلاً در خواب ببینیم که صاحب فرزند دختری شده‌ایم اما در بیداری صاحب فرزند پسر شویم. معلوم می‌شود ضدّیت نیز یکی از مناسبات است و خیال واقف بدین مناسبت نیز هست لذا فرموده‌اند: «اِنَّ کلَّ ضدٍّ ندٌّ و اِنَّ کلَّ نِدٍّ ضِدٌّ» یعنی هر متضادی مماثل است و هر مماثلی متضادّ است. این که فرموده‌اند «هر متضادی مماثل است» بدین خاطر است که متضادان به نحوی طالب یکدیگرند مثلاً ما وقتی تشنه می‌شویم به دنبال آب می‌رویم نه به دنبال سنگ و چوب و یا وقتی بیمار می‌شویم به دنبال پزشک و سلامتی می‌رویم نه به دنبال قصاب و آهنگر، در حالی که آب و تشنگی و یا بیماری و سلامتی ضدّ هم می‌باشند پس معلوم می‌شود ضدّان به نحوی خواهان یکدیگرند. و این که فرموده‌اند: «هر مماثلی متضاد است» بدین خاطر است که دو شیء مماثل اگرچه در ماهیت و لوازم ماهیت مماثل یکدیگرند اما هر یک وجودی خاص غیر از دیگری دارند که آن دو را از دیگری جدا می‌کند و تماثل و دوئیّت می‌سازد. ملای رومی گوید:

پس نهانی‌ها به ضد پیدا شود چونکه حق را نیست ضدِّ پنهان بود

و نیز شیخ شبستری گوید:

اگر خـورشید بر یک حـال بــودی

شـعـاع او بـه یـک منـوال بــودی

ندانستی کسی کایـن پرتو از اوست

نکردی هیچ فرق از مغـز تـا پوست

ظهـور جملـة اشیـاء به ضـد‌ّ است

ولی حـق را نه مـانند و نه نِد‌ّ است

چـو ذاتش را نبـاشد ضِد‌ّ و همتـا

نمـی‌دانـم چـگـونـه دانـی او را

در جلد چهارم از کتاب کشکول ابی الفضائل شیخ بهایی (ط1 ـ نجم‌الدوله ـ ص 401) وارد است که در کتاب تعبیر رؤیا جناب کلینی آمده که مردی خدمت امام صادق علیه‌السّلام رسید و گفت: خواب دیدم در باغم مرد کریمی قدم می‌زد و خربزه‌ای در دست داشت و آن را حمل می‌کرد. امام فرمود: «از همسرت محافظت کن که مبادا غیر تو را حمل کند».

و نیز مردِ دیگری خدمت امام رسید و عرضه داشت: من در سفر بودم، خواب دیدم دو قوچ بر فَرج همسرم شاخ می‌زدند، چون چنین دیدم گمانم این است که او مرتکب امر خلاف عفت شده و عزم بر طلاقش دارم. امام فرمود: «اهل و عیالت را نگه‌دار، زیرا او چون شنید که آمدنت به خانه نزدیک است اراده کرد موهای زائدش را با قیچی برکند و این خواب حاکی از آن فعل عیالت می‌باشد».

به تعبیرِ حضرت استاد علامه حسن‌زاده آملیروحی‌فداه در کتاب وزین ممدّالهمم، «مناسباتی که بین رقایق اسمای باطنیة الهیه و بین ظواهر صور است گزاف نیست. تعبیر از ظاهر به باطن علمی است بس سنگین و از این که گفته شد گزاف نیست، جهت این است که خدای متعال واهب صور و معانی است، همان طور که معنی را هبه فرمود صورت را که لباس آن معنی است و در خور قامت معنی است نیز او هبه کرده است و لطائف و دقائقی که در کتب تعبیر خواب از مشایخ حکماء و اهل سِر‌ّ منقول است و از اشارات آیات و روایات مستنبط است حیرت‌آور است و علم تعبیر و تأویل فنی است که از خدای متعال جایزه به شخص تارک هوای نفس داده می‌شود، چنان که داستان یوسف صدیق در قرآن و ابن سیرین معلوم است.»

البته باید توجه داشت که تعبیر خواب افراد به حسب ادیان و شهرها و امزجه و صناعات و عادات مختلف است، مثلاً دو نفر خواب دیدند که شُرب شیر می‌کردند، وقتی برای جویا شدن تعبیر خواب خود نزد امام آمدند، امام از هر یک پرسید: شغلت چیست؟ یکی گفت طلبه‌ام، امام فرمود: تعبیر خواب تو علم است و اِن‌شاء‌الله عالم می‌شوی، و دیگری گفت: کاسبم، امام فرمود: تعبیرش مال و ثروت است و اِن‌شاءالله مال‌دار می‌شوی. معلوم می‌شود که تفاوت افراد در حِرَف و صنایع موجب گوناگونی تعابیر خوابشان می‌شود. بلکه چه بسا تعبیر خواب یک نفر به حسب دو وقت و به حسب دو عادت و به حسب دو سِنّ و به حسب دو فصل و به حسب دو افق و به حسب دو حال مختلف می‌شود، چنان که امام صادق علیه‌السّلام می‌فرمایند: خواب به مناسبت دین و حرفه و هیأت و اعمال مردم از اصل خود متغیّر و دگرگون می‌شود به طوری که ممکن است خوابی برای فردی رحمت و همان خواب برای دیگری عذاب و رنج و سختی باشد. مثلاً اگر فرد مفسدی خواب ببیند که دستهایش به گردن بسته است تعبیر آن برای او رنج و عذاب و گرفتاری است، زیرا خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ( قالَت الیهودُ یَدُ اللهِ مغلولةٌ غُلَّتْ اَیدیهِم وَ لُعِنُوا بما قالوا…) یعنی یهودیان گفتند دستهای خدا بسته و مغلول است، به واسطة این گفتار دروغ، دست آنها بسته شده و به لعن خدا گرفتار گردیدند. ولی اگر همین خواب را مرد صالحی ببیند دلیل آن است که از کارهای ناشایسته و بدیها اجتناب خواهد کرد.

نقل کرده‌اند که ابن‌سیرین در تعبیر خواب کسی که می‌گفت در خواب دیدم که بر منبری نشسته‌ام، اگر آن شخص اهل صلاح و درستی بود می‌فرمود: به بزرگی و شرافت می‌رسی و اگر مفسِد نادرست بود می‌فرمود: تو را به دار خواهند کشید.

بر همین اساس که تعبیر خواب افراد به حسب اوقات گوناگون مختلف می‌شود نیز گفته‌اند خواب اولِ سال صادق‌تر از خواب آخر سال و خواب اول روز بهتر از خواب آخر روز است. حکایت کرده‌اند مردی به نزد ابن‌سیرین رفت و گفت: خواب دیدم که از درختی هفتاد برگ شمردند و به من زدند. ابن‌سیرین فرمود: هفتاد ضربه چوب به بدن تو می‌زنند، و به او در همان هفته هفتاد ضربه چوب زدند. سال دیگر همان مرد باز همین خواب را دید که هفتاد برگ شمرده از باغی به او رسیده، نزد ابن‌سیرین آمد و خواب را نقل کرد، ابن‌سیرین فرمود: امسال هفتاد هزار درهم نقره به تو می‌رسد. آن مرد گفت: چرا در تعبیر همین خواب پارسال گفتی هفتاد چوب به تو می‌زنند و امسال می‌گویی هفتاد هزار درهم به تو می‌رسد؟! ابن‌سیرین فرمود: پارسال که تعبیر از من پرسیدی هنگام خزان بود و درختان خشک و برگهای آنها ریخته بود تعبیر همان بود که به تو گفتم. و اکنون فصل بهار است و درختان رو به شادابی و نموّ و سرسبزی دارند و تعبیر این است که می‌گویم. و همان طور شد که گفته بود و آن مرد هفتاد هزار درهم بدست آورد. معلوم می‌شود فصلهای مختلف نیز موجب اختلاف تعابیر می‌شوند.

همچنین خواب افراد به حسب تفاوت افراد در برتری و فضیلت نیز مختلف می‌شود، به طور کلی خواب شیعه بهتر از خواب سنّی، و خواب مسلمان بهتر از خواب یهود، و خواب عالم بهتر از خواب جاهل، و خواب مرد بهتر از خواب زن صالحه و خواب صالحه بهتر از غیر صالحه، و خواب خواص بهتر از عوام، و خوابِ فیلسوفِ فقیه بهتر از فقیه، و خواب فقیه بهتر از اهل بازار، و خواب آزاد بهتر از بنده، و خواب هوشیار بهتر از مست است.

از آن جا که اکثر اوقات صورتگری معانی از جانب قوة خیال با تصرف قوة متخیّله همراه است لذا بهتر است قبل از بیان ادامة مباحث مربوط به خواب، ابتداءً به تعریف و تشریح قوة متخیله بپردازیم و سپس مباحث مربوط به خواب و صورتگری معانی را کامل کنیم.


قیمت: 100 تومان

  • postce postce

gl/l (1113)

فصل اول

1ـ1 مقدمه

متوسط تولید مرکبات کشور حدود 5/16 تن در هکتار است در حالیکه متوسط تولید جهانی مرکبات بین 25 تا 50 تن در هکتار ذکر شده است . گر چه استان فارس با تولید 3/20 تن در هکتار بالاترین راندمان تولید مرکبات را بین استانهای کشور به خود اختصاص داده است لیکن این عملکرد از میانگین عملکرد جهانی به مراتب کمتر است . یکی از علل عمده پایین بودن عملکرد در باغات کشور ، عدم مصرف متعادل کودها و نا به عبارت دیگر تغذیه نامطلوب درختان مرکبات است . در بررسیهای انجام شده بر بوی نتایج تجزیه شیمیایی برگ حدود 1000 باغ مرکبات شامل ارقام پرتقال ، نارنگی و لیمو شیرین و مشاهدات ظاهرن در سطح استان مشخص گردیده است که در بسیاری از باغات کمبود شدید عناصر روی و آهن در مرکبات وجود دارد (11)

کشت و پرورش درختان مرکبات در جنوب ایران ، بخاطر طولانی بودن دوره آفتابن و گرمای متناسب از اهمیت ویژه ای برخوردار است . در این مناطق بخاطر قلیایی بودن خاک ، جذب عناصر کم مصرف مثل آهن و روی کمتر صورت می گیرد . بنابراین تمامی درختان علائم کمبود شدیدی از آهن و روی در خود نشان می دهند و میزان تشکیل میوه در درختان پایین است . لذا باغداران برای برطرف کردن اثرات ناشی از این کمبودها مرتباً کودهای آهن و روی (سکوسترن) استفاده می نمایند . این کودها وارداتی بوده و ارز بری زیادی دارند و چون پای درخت و یا همراه با آب آبیاری مصرف میشوند درصد کمی از کود مصرف شده جذب می گردد.

در استان فارس یزدیک به 20 درصد مرکبات کشور کشت شده است . در میان شهرهای استان فارس ، جهرم یکی از مهمترین مراکز تولید مرکبات استان محسوب می شود (3 و6) . در این منطقه نیز بخاطر قلیایی بودن خاک تمامی درختان مرکبات با کمبود آهن و روی و دیگر عناصر کم مصرف روبرو هستند . این کمبودها موجب ضعف رشد و کاهش تشکیل میوه ، کاهش عملکرد و در بسیاری از موارد کاهش کیفیت محصول میشود .

در این تحقیق اثرات محلول پاشی کودهای سولفات آهن و روی به صورت محلول پاشی بر روی درختان لیمو خارکی رقم لیسبون بررسی شده است .

2ـ1ـ تاریخچه

مرکبات را بدون تردید میتوان از مهمترین میوه های مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری بحساب آورد . مرکبات از جمله میوه های تاریخی دنیاست و منشأ آن بنظر بسیاری از پژوهشگران ، جنوب شرقی آسیا شامل چین ، هند شرقی ، مالایا فیلیپین ، کشورهای عربی و نیز از هیمالیا تا اندونزی بوده است . در بین این مناطق وسیع احتمالاً سمال شرقی هند و نواحی شمال برمه موطی و مرکز اصلی مرکبات محسوب می شود . با نگرش عمیق در مورد سیر تکاملی مرکبات چنین بر می آید که اولین میوه شناخته شده از جنس مرکبات بوسیله انسان بالنگ بوده که برای اولین بار در حدود 350 سال قبل از میلاد مسیح یعنی حدود دو هزار و سیصد سال پیش در منطقه شوش خوزستان وجود داشته است . بدین تربیب میتوان بیان نمود که سواحل ایرانی دریای مازندران نیز به عنوان مرکز ثانویه انتشار مرکبات می باشد زیرا در ایران علاوه بر بالنگ انواع وحشی و غیر اقتصادی مرکبات مانند سلطان مرکبات نیز دیده میشود (1و20) . با توجه به شواهد بدست آمده ، برای نخستین بار در سال 1178 میلادی گونه هایی از مرکبات از طریق ایران به اروپا برده شده است ، اما کاشت آن تنها از قرن پانزدهم میلادی مورد توجه اروپاییان قرار گرفت . در سال 1493 میلادی کریستف کلمب ، بذد نارنج و لیمو را به آمریکا برد و با مهاجرت اسپانیاییها به قاره آمریکا در قرن شانزدهم ، کاشت این محصول در آمریکا نیز متداول گردید (26) .

دکتر تایزوبوتاناکا که سالها در زمینه مرکبات تحقیق نموده است منشأ مرکبات را خطی فرضی از جنوب شرقی آسیا پیشنهاد نمود . وی پراکندگی مرکبات ترش و شیرین را روی این خط در جنوب دانسته که سپس به سایر نقاط دنیا انتقال یافته است . به عقیده سوینگل موطن لایم جزایر شرق هند بوده و احتمالاً از دریای عمان بوسیله سربازان عرب به مصر و اروپا انتقال داده شده است (2 و 20 ) .

کیلرمن گزارش نموده است که بذر بالنگ یا بادرنگ ، در حفاریهای مربوط به جنوب بابل حکایت از قدمت 4000 سال قبل از میلاد آن رد این مناطق دارد .

ورود مرکبات در ایران به جز گونه بالنگ ، سابقه ای حدود 400 ساله دارد .

به استناد مدارک تاریخی ، ایران دروازه خروج مرکبات از آسیا به سایر نقاط دنیا بوده و یا به عبارت دیگر مرکبات از موطن اصلی خود به ایران و سپس به فلسطین و بالاخره به اروپای جنوبی و آمریکا انتقال یافته است (1 و5) . در دوره صفویه به لحاظ تردد کشتیهای پرتقالی در جنوب ایران بذر پرتقال در اختیار مردم جنوب قرار گرفت و کشت شد ، سپس تذر آن از جنوب در حدود 300 سال قبل به سمال کشور آورده شد در خرم آباد تنکابن کشت گردند . در اوایل سال 1300 ، گونه ها و

ارقام مختلف مرکبات وارد ایران شد و در باغهایی که متعلق به خاندان سلطنتی بود و یا در برخی باغهای شخصی مرتوط به علاقمندان باغبانی کشت گردید(1و5).

3ـ1ـ مناطق تولید مرکبات ایران و جهان

مرکبات در کلیه نقاطی که بین 40 درجه عرض شمالی و جنوبی نسبت به استوا قرار دارند کشت میشود . تولید مرکبات در بیش از 40 کشور دنیا متداول بوده و منبع پر در آمدی برای تولید کنندگان به شمار می رود . گر چه مرکبات در زمره کشتهای متراکم کحسوب می شود و تولید آن پر هزینه میباشد ، اما بدلیل عملکرد بالای آن که به بیش از 70 تن در هکتار نیز می رسد ، از نظر تجاری محصولی سود آور محسوب میشود . تولید جهانی مرکبات در سال 1998 میلادز بر طبق آمار سازمان خوا و بار کشاورزی جهانی (F.A.O) بالغ بر 100 میلیون تن بوده است که در این میان کشور برزیل بزرگترین تولید کننده جهان بوده که م90 درصد مرکبات این کشور به آب میوه تبدیل و به کشورهای اروپایی صادر شده است (6و25).

کشور ایران با تولید سه میلیون و پنجاه و یک هزار تن مرکبات ، هشتمین تولید کننده و با 640 هزار تن لایم اولین تولید کننده در خاور میانه و مدیترانه است . در بین 50 کشور تولید کننده که در سطحی حدود 6/1 میلیون هکتار به تولید مرکبات می پردازند ، کشور ایران قریب 3 میلیون تن مرکبات را در مساحتی حدود 222 هزار هکتار در مناطق مختلف شمال و جنوب کشور توبید مینماید . متأسفانه نام ایران و تولیدات آن کمتر در جداول آماری فائودرج گردیده است . تمام تولیدات مرکبات ایران به صورت تازه و مقادیر ناچیزی به صورت آب میوه به مصرف داخلی می رسد . مازندران ، فارس ، جیرفت و کهنوج و هرمزگان به ترتیب با 6/38 ،9/20 ،14و 2/12

درصد از سطح درختان بارور رتبه های اول تا چهارم را به خود اختصاص داده اند و جمعاً 7/85 درصد سطح بارور مرکبات کشور در این مناطق قرار دارد (20).

بطور کلی پرورش مرکبات در ایران در سه منطقه شمالی ، مرکزی و سواحل خلیج فارس و دریای عمان صورت میگیرد . سواحل شمالی کشور از وسیع ترین مناطق پرورش مرکبات بوده و سطحی بالغ بر 84081 هکتار را به خود اختصاص داده است . نواحی مرکزی کشور که شامل استانهای خوزستان ، فارس ، کرمان ، باختران و سیستان و بلوچستان می باشد سطحی بالغ بر 87239 هکتار و تولید 1282715 تن به پرورش مرکبات اختصاص یافته است . در حاشیه خلیج فارس و دریای عمان در عرض جغرافیایی حدود 23 درجه حدود 24333 هکتار باغ مرکبات وجود دارد (20 و 23 ) .

بیش از 51 درصد باغهای بارور زیر کشت پرتقال ، 8/18 درصد نارنگی ،

7/11 درصد لیمو شیرین ، 5/9 درصد لیمو ترش ، 6/1 درصد نارنج ، 5/1درصد گریپ فروت و 3/5 درصد زیر کشت انواع دیگر مرکبات قرار داشته است ( 3 ) .

ایران با تولید 3050877 تن رتبه پنجم را از نظر تولید در جهان دارا میباشد که با داشتن چنین میزان تولیدی کشور ما نه تنها در زمینه مرکبات به خودکفایی رسیده است بلکه این توانایی را دارا میباشد که یک میلیون تن آنرا به شکلهای مختلف به سایر کشورها صادر نماید (6) .استان فارس با تولید 617630 تن در سطح کشتی معادل 39151 هکتار پس از استان مازندران دومین تولید کننده مرکبات کشور می باشد که حدود 21 درصد از تولیدات مرکبات در ایران را به خود اختصاص داده است . در میان شهرهای استان فارس ، جهرم با سطح زیر کشتی بالغ بر 17735 هکتار ، یکی از مهمتدین مراکز تولید مرکبات استان محسوب می گردد. (3و6)

4ـ1ـ گیاه شناسی

مرکبات از خانواده روتاسه و زیر خانواده اورانتیده بوده که در این زیر خانواده 33 جنس مختلف وجود دارد که یکی از آنها جنس سیتروس است . جنس سیتروس سالها پیش دارای 16 گونه مختلف بوده که با اختلاف نظر دو متخصص بنامهای دکتر سوینگل و دکتر تاناکا به بیش از 166 گونه مختلف تغییر کرده است . در طبقه بندی دیگری که هودسن انجام داده است گونه های جنس مرکبات را 36 عدد ذکر کرده که 16 گونه آن با طبقه بندی سوینگل و 20 گونه با طبقه بندی تاناکا مشترک هستند . طبقه بندی سوینگل از لحاظ سادگی و جامع تودن دارای اهمیت بوده و مورد استفاده بیشتری دارد (20) .

مرکبات ، درختان یا درختچه هایی هستند با گلهای کامل که به تیره سداب سانان وابسته اند . در این تیره ، پنج جنس مختلف وجود دارد که مرکبات ایران همگی متعلق به جنس لیمو (سیتروس ) بوده و بهترین آنها پرتقال ، نارنگی ، لیمو ترش مازندرانی (لیمو خارکی ) ، لیمو ترش شیرازی و نارنج می باشند . گونه های مختلف این جنس می توانند یکدیگر را تلقیح کنند و در روی هم پیوند شوند . از حدود 400 نوع مختلف مرکبات که در حال حاضر درایران وجود دارد ، تعداد زیادی از آنها دورگه های بین گونه ای می باشند (9). .

مرکبات از گیاهان درلپه ای می باشند که سیتروس و فورچونلا و پونسیروس از جنسهای مهم آن می باشند . جنس سیتروس دارای 8 گونه مهم میباشد . انواع لیمو لیمو آب ، بالنگ ، بطاوی و گریپ فروت که رنگ میوه آنها زرد است ، منشأ گرمسیری و گونه های نارنج پرتقال و نارنگی که دارای میوه نارنجی رنگ هستند منشأ نیمه گرمسیری دارند . جنس سیتروس شامل درختانی است نسبتأ بزرگ بطول 6 تا 20 متر که به صورت درخت یا درختچه دیده میشوند . م(26 و 57 )

در ایران دو گروه مشخص مرکبات شمال ( که پرآبتر ، ترشتر و پوست نازک ترند ) و مرکبات جنوب ( که شیرین تر ، کم آبتر و پوست کلفت ترند ) بوجود آمده است . در بین مرکبات ، انواع لیمو ترش ( مازندرانی و شیرازی ) در برابر سرما از همه حساسترند و در درجات بعد لیمو شیرین ، پرتقال ، نارنگی و نارنج قرار دارند .

گل مرکبات ، بر حسب نوع ، در 8 ـ 3 سالگی بطور جانبی روی شاخه یکساله به وجود می آید . درختان مرکبات خود بارورند و عموماً توسط باد گرده افشانی می شوند (9 ) .

شاخه های درخت در دوره نونهالی دارای مقطع گوشه دار به همراه تیغهای فراوان می باشد که در هنگام بلوغ استوانه ای شکل شده و تیغهای آن بجز در ارقامی مثل نارنج و لیمو وجود ندارد . برگ ها در این جنس کشیده با رنگ تیره که در برخی ارقام مثل گریپ فروت ، حاشیه آنها دندانه دار میباشد . در اغلب ارقام دمبرگی بزرگ و پهن در انتهای برگ قرار گرفته که برگ از آن طریق به شاخه متصل میگردد . برگ ها دارای غده های مولد اسانس بوده که همین امر باعث معطر شده آنها گردیده است . در اکثر ارقام جنس سیتروس ، برگ ها با آرایش متناوب بر روی شاخه ها قرار گرفته اند . گلها در اندازه های مختلف بصورت خوشه ای و یا تکی در بغل برگ ها و یا بصورت جوانه انتهایی و به رنگ های سفید ، ارغوانی و قرمز دیده میشوند ( 18 و 26 ) .

مرکبات را می توان در انواع مختلف خاک به شرطی که اسیدی نباشد و دارای دست کم یک متر ژرفا و مواد آلی و زهکش کافی باشد ، کشت کرد ولی خاکهای رسی شنی که حاوی مقداری آهک نیز باشند ، برای آنها مناسب ترند (9) .

میوه مرکبات یک نوع سته می باشد که اصطلاحاً آنرا هسپرید یوم می نامند . میوه از جداره تخمدان منشأ گرفته و مرکب از یک پوست چرم مانند که از دیواره خارجی تخمدان بوجود آمده و پوششی جهت جفظ قسمت داخلی یعنی بخش گوشتی و خوراکی میوه محسوب میگردد . میوه گوشتی مرکبات از سه قسمت شامل : برون بر و میان بر و درون بر تشکیل شده .

برون بر : شامل غده های روغنی و اسانس و مواد رنگ دار کار تنوئید میباشد و بنام فلاویدو نامیده میشود که ضخیم بوده و حالت چرمی دارد .

میان بر : شامل بافتی اسفنجی و سفید رنگ است که آلبیدو نامیده میشود .

درون بر : بخش خواراکی میوه از قاشهایی تشکیل شده که از برچه بوجود آمده است و حاوی کیسه های عصاره ای میباشد . تعداد این برچه ها در جنس سیتروس 8 عدد می باشد که بطور سعاعی در اطراف محور مرکزی میوه قرار گرفته اند ( 57) .

درختان مرکبات همیشه سبز بوده و جهت گل آغازی نیازی به سرما ندارند . حد اکثر و حداقل دما نیز وضعیت بادهای موسمی از عوامل مهم آب و هوایی جهت کاشت مرکبات محسوب می گردند . این گیاهان در دمای 13 تا 37 درجه سانتی گراد بهترین فعالیت حیاتی را داشته و در دماهای پایین تر از 10 درجه و بیش از 40 درجه سانتی گراد رشد آنها مختل خواهد گردید (26 و 61 ) .

مرکبات را در خاکهایی که به مقدار کافی سبک و عمیق و نیز ترکیب خاک بگونه ای باشد که آب آبیاری و باران در آن راکد نماند ،میتوان کشت کرد . PH مناسب برای پرورش مرکبات بین 5 تا 8 و PH ایده آل بین 5/5 تا 6 است . مرکبات به خاکهای شور حساسیت شدیدی دارند و این نوع خاکها به گیاه صدمه زده و یا محصول سالیانه را تقلیل می دهد (6) .

میزای آب مورد نیاز درختان مرکبات با توجه به اینکه درختانی همیشه سبز و فعال هستند و در تمام طول سال عملیات تعرق و تبخیر را انجام میدهند به عوامل مختلفی از قبیل درجه حرارت ،

رطوبت خاک ، نوع پوشش خاک ، مقدار محصول موجود روی درخت ، اندازه و حجم درخت و حتی گونه های مختلف بستگی دارد . هر چه قابلیت هدایت الکتریکی آب کمتر باشد برای آبیاری درختان مرکبات مناسب تر است . قابلیت هدایت الکتریکی (EC.) آب تا 1000 میلی موس بر سانتی متر مکعب هیچ نوع مشکلی برای باغات مرکبات ایجاد نمی نماید در صورت افزایش ، باعث کاهش محصول و کاهش رشد میشود (15) .

5ـ1ـ ارزش غذایی و موارد مصرف

از لحاظ ارزش غذایی میوه مرکبات حاوی املاح و سرشار از ویتامینهای آ، ب و ث بوده که جنبه دارویی و غذایی داشته و در تأمین سلامت انسان نقش مهمی ایفا می کند . احتیاجات روزانه هر فرد به ویتامین ث 30 تا 75 میلی گرم است که با مصرف روزانه مرکبات میتوان آنرا برطرف نمود . علاوه بر جنبه های غذایی و دارویی نزدیک به 100 صنعت از مرکبات در فرآورده های خود استفاده می نمایند . تأمین غذای دام از مخلوط تفاله مرکبات و ملاس چغندر و استفاده از اسانس و اترهای چوب آن در صنایع آرایشی دارای اهمیت است . از پکتین استخراج شده از تفاله مرکبات در صنایع غذایی استفاده میگردد و از اسید سیتریک مرکبات در صنایع غذایی ، فلزی ، نساجی ، داروسازی و برای تهیه صمغهای مخنوعی استفاده میشود و بالاخره فرآورده هایی نظیر مربا ، عصاره های تغلیظ شده ، مارمالاد ، اسانس ، آب پرتقال و آب لیمو و نارنج ، آب گریپ فروت وغیره از محصولات مرکبات بشمار می آیند (19 و 20 ) .

6ـ1ـ معرفی درختان لیمو Lemon ) Citrus limonia )

درختان لیمو بطور کلی درختانی همیشه سبز و پر شاخه اند و تا 6 متر رشد می کنند و دارای شاخه های خارداراند . برگ ها باریک و تخم مرغی شکل و دارای رنگ سبز روشن ، جوانه های گل بصورت تکی یا جفت و ارغوانی رنگ ، گلبرگ ها دارای رنگ سفید در حاشیه و سطح بیرونی ارغوانی رنگ هستند . معمولاً میوه ها کشیده و نوک دار و زرد رنگ هستند . لیمو را برای آب میوه اسیدی آن پرورش میدهند که جهت نوشیدنیهای مختلف استفاده میشود . گونه های تجاری مهم در کالیفرنیا ، اسپانیا ، ایتالیا و اغلب در کشورهای اروپایی یافت می شود .

لیمو ترش شیرازی ) C . Aurantifolia ) Lime

موطن اصلی لیموی آب یا Lime ها هندوستان و جنوب ایران است تمام ارقامی از لیموها که جهت تهیه آب از آنها استفاده میشود جزء گروه Lime ها می باشند .

لیموها به دو گروه ترش و شیرین تقسیم میشوند لیمو شیرین Sweet lime که با نام علمی Citrus limetta . در گروه ؟ ها یا lemon قرار میگیرد .

لیمو ترش شیرازی با نام علمی Citrus . Aurantifolia و لیمو ترش مازندرانی با نام علمی Sour lem یا ( citrus . limon . l ) در گروه لیمو ها قرار دارند .

انواع lime ها درختانی به ارتفاع 3 تا 6 متر ، پوست ساقه قهوه ای مایل به خاکستری ، شاخه های جوان سبز روشت ، شکل برگها بیضی شکل ، درختانی پرتیغ ، میوه کروی و کوچک ، رسیدن میوه در سراسر سال ادامه دارا اغلب پوست نازک و دارای سطح پوستی صاف می باشند . پوست میوه حاوی غدد چربی و داخل میوه 9 تا 10 برچه با تعدادی بذر موجود است . ماخیراً لیموهای چهار فصل تحت کشت قرار گرفته اند که در تمام طول سال انواعی از مراحل مختلف میوه شامل گل نا میوه های در حال تکامل و میوه قابل برداشت را می توان بر روی گیاه مشاهده نمود لیکن از لحاظ میزان اسیدیته لیموهای آب چهر فصل خاصیت اسیدی کمتری نسبت به نوع معمولی دارند و همچنین مقاومت و انبارداری آنها نیز کمتر است .

لیمو ترش Sour lime شامل لیموی عمانی Citrus. Myrtifolia .Mexican lime , lime gua یا ( key lime) و Tahiti lime و لیموی ترش شیرازی یا جهرمی با نام علمی Citrus . Aurantifolia می باشد .

حساس ترین نوع مرکبات به سرماست . و در محلی باند آن را کاشت که از سرما کاملاً مصون باشد و درخت های آن سریع الرشد ، خاردار ، برگها کوچک ، دارای بیشترین گل در ایام بهار و رسیدن میوه 120 تا 150 روز طول می کشد . دوران بلوغ این نوع مرکبات از سایر انواع مرکبات کمتر است . از این رو روش تکثیر آن از طریق بذر می باشد . میوه آن از طریق مختلف به مصرف میرسد . آب لیمو و لیموی خشک و تازه خوری لیمو به همراه غذا از موارد مصرف آن می باشد . لیمو ترش نسبت به پوسیدگی طوقه و ریشه خیلی حساس تر از نارنج است و در این مورد لیمو شیرین از لیمو ترش حساس تر است .

نقش اتیلن به عنوان تنظیم کننده رشد بر جذب عناصر کم مصرف در لیموی آب

Citrus aurantifolia Swing) )

THE ROLE OF ETHYLENE AS GROWTH REGULATOR ON MICRONUTRIENTS UPTAKE IN MEXICAN LIME

) Citrus aurantifolia Swing )

چکیده

به تازگی تأثیر اتیلن بر افزایش واکنش های فیزیولوژیک و مورفولوژیک ناشی از تنش کمبود آهن به ویژه در گروهی از گیاهان مورد بررسی قرار گرفته است . همچنین نقش این واکنش ها در جذب آهن و سایر کاتیون ها توسط ریشه و به عکس تأثیر کمبود این عناصر بر واکنش های مطرح شده در گیاهان مختلف مورد آزمایش قرار گرفته اند . ماهمیت تأثیر اتیلن به عنوان یک هورمون گیاهی بر مکانیسم های جذب کاتیون ها توسط یاخته های ریشه ما را بر آن داشت تا اثرهای احتمالی آن در جذب عناصر کم مصرف در مرکبات را مورد بررسی قرار دهیم . بدین منظور ریشه دانهال های لیموی آب را تحت تأثیر اتفن به عنوان ماده آزاد کننده اتیلن قرار داده و اثر این ماده را بر روی تغییرات مورفولوژیک ریشه ، میزان جذب عناصر آهن ، روی ، منگنز و مس توسط ریشه و غلظت آن ها در برگ مورد بررسی قرار دادیم . نتایج آزمایش نشان داد که اتیلن میزان حجم ریشه ها را به جهت تولید ریشه های جانبی افزایش داده و همچنین تشکیل ریشه های مویین و تورم انتهایی در نوک ریشه ها را موجب گردیده است . معلاوه بر این اتیلن سبب افزایش میزان جذب عناصر کم مصرف به ویژه آهن و منگنز توسط ریشه ها شده است . اثر غیر مستقیم اتفن از طریق افزایش میزان رشد ریشه ها بر روی گسترش سطح برگ موجب کاهش میزتن وزن ویژه برگ و ایجاد پدیده رقت در برگ ها می گردد . در این شرایط اندازه گیری میزان عناصر کم مصرف در واحد وزن خشک بر گ به دلیل پدیده رقت ، آگاهی های ناچیزی در زمینه میزان جذب این عناصر در مقایسه با شاهد در اختیار ما قرار می دهد . ماین در حالی است که محاسبه میزان این عناصر برای هر برگ تحلیل مناسب تری را در زمینه وضعیت این عناصر در برگ ارائه نمود . شاخص مطرح شده نشان داد که جذب عناصر آهن ، منگنز ، روی و مس در برگ ها افزایش یافته است . تأثیر موضعی اتفن در افزایش میزان جذب آهن و منگنز توسط ریشه ها نشان دهنده نقش بیشتر عوامل فیزیولوژیک و پس از آن تغییرهای مورفولوژیک ریشه می باشد . بنابراین اثر اتیلن در افزایش واکنش های فیزیولوژیکی ناشی از کمبود آهن ، بیش از همه بر روی جذب آهن و منگنز مؤثر بوده و جذب روی و مس را به دلیل افزایش میزان رشد ریشه تحت تأثیر قرار داده است . در نتیجه اتیلن از راه تغییرهای فیزیولوژیک و مورفولوژیک در سطح ریشه های لیموی آب نقش مؤثری در جذب عناصر کم مصرف دارد .

عناصر ضروری مورد نیاز گیاه

خاک دارای اکثر عناصر شناخته شده می باشد . تعدادی از این عناصر ، مانند اکسیژن ، سیلیسیم ، آلومینیم ، آهن ، کلسیم و سدیم به مقدار زیاد در خاک وجود دارند ( جدول 2ـ1 ) در صورتیکه عناصر دیگر مانند نقره ، سلنیم و مولیبدن به مقدار خیلی کم در خاک موجود می باشند . درختان میوه ، بطور طبیعی اکثر این عناصر را از خاک جذب می نمایند ولی تنها 17 عنصر ، برای رشد گیاه ضروری بوده و نقش فیزیولوژیکی آنها در گیاه کم و بیش شناخته شده است . به عبارت دیگر تعدادی از عناصری که برای گیاه غیر ضروری بوده و نقش آنها در گیاه هنوز مشخص نشده نیز توسط گیاه جذب می شوند .

بنا به نظر آرنون (1950 ) ، یک عنصر ضروری باید دارای مشخصات ذیل باشد:

1ـ در صورت کمبود آن عنصر ، گیاه قادر به تکمیل سیکل زندگی خود نباشد .

2ـ این کمبود ، ویژه و مخصوص آن عنصر باشد و فقط با خصرف عنصر خاص کمبود برطرف شود .

3ـ عنصر باید در تغذیه گیاه ، مستقیماً نقش داشته باشد . جدای از اثرات مثبتی که این عنصر در اصلاح شرایط نامناسب بیولوژیکی و شیمیایی خاک ممکن است داشته باشند .

عناصر معدنی ، بخش مهمی از گیاهان را تشکیل داده و از راههای مختلف در فیزیولوژی گیاه مؤثرند . بر روی عناصر جذب شده بوسیله گیاه ، تغییرات پیچیده ای ایجاد می شود . بعضی از این عناصر مثل ازت ، فسفر و گوگرد در ساخت اسکلت گیاه مصرف می گردند . برخی دیگر مانند کلسیم ، پتاسیم و منیزیم هم جزء بافت گیاهی بوده و هم دارای تقش متابولیکی می باشند .

عناصری مانند بر ، آهن ، منگنز ، مس ، روی و مولیبدن کلاًً تقش متابولیسمی در زندگی گیاه هستند . تمام این عناصر نقش مهمی را در دشد رویشی و زایشی گیاه ایفا نموده و ضرورت آنها برای تولید شاخ و برگ ، گل ، میوه و دانه اجتناب ناپذیر است .

عناصر غذایی مورد نیاز گیاه به دو گروه تقسیم می شوند : عناصر پر مصرف که شامل ازت ، فسفر ، پتاسیم ، کلسیم ، منیزیم و گوگرد و عناصر کم مصرف که شامل منگنز ، مس ، آهن ، بر ، مولیبدن ، کلر و روی می باشند . این تقسیم بندی بر اساس اهمیت نسبی این عناصر در تغذیه گیاه نبوده صرفاً بر اساس مقدار مورد نیاز گیاه است .

عناصر پر مصرف :

نقش ازت در گیاه :

ازت وظایف متعددی را در زندگی گیاه دارا است . بخشی از پروتئین و جزء مهم پروتوپلاسم می باشد و بخش عمده ای از آنزیم ها و کاتالیزورهای افزایش دهنده سرعت فر آیندهای متابولیسمی گیاه را ازت تشکیل می دهد . ازت همچنین در ساختمان نوکلئو پروتئین ها ، اسیدهای آمینه ، آمین ها و قندهای آمینه ، پلی پپتید ها و تعداد دیگر از ترکیبات آلی گیاه وجود دارد . بنابراین تأمین مقدار کافی ازت ، برای انجام وظایف هر سلول گیاهی لازم و ضروری است .

گیاهان ازت را بصورت ؟ از خاک جذب می کنند. اوره و احتمالاً اسیدهای آمینه نیز گاهی اوقات می توانند جذب گیاه شوند .

علائم کمبود ازت :

رشد قسمتهای هوائی ، شاخه ها و ریشه های دچار کمبود متوقف می شود . برگها کوچک و در مراحل اولیه رشد ، رنگ پریده و متمایل به زرد می شوند و در مراحل بعدی رشد ، کاملاً زرد ، نارنجی یا قرمز می شوند در مرکبات روشن شدن برگها بیشتر روی گلبرگ دیده می شود .

تأثیر متقابل ازت با سایر عناصر : افزایش مصرف کودهای ازتی موجب کاهش غلظت فسفر ، روی ، پتاسیم در برگهای مرکبات شده است در صورتیکه غلظت منگنز ( mn) افزایش نشان می دهد .

P : فسفر

نقش فسفر در گیاه :

فسفر ماده ای است که در تمام بافت های گیاهی یافت می شود . در اندام های جوان گیاه ، گلها و دانه تمرکز بیشتری دارد . این عنصر اهمیت ویژه ای در جوانه زدن بذر ، بسریع رشد ریشه و فرایندهای رسیده دانه و میوه دارد . فسفر برای تقسیم سلول و رشد بافتهای ؟ ضروری می باشد .

گیاهان فسفر را بصورت ؟ و ؟ جذب می کنند . یونهای ؟ نیز جذب می شود ولی سرعت جذب در مقایسه با دو فرم قبلی بسیار کند است فسفر اثر مستقیمی روی تکامل درخت مرکبات مخصوصاً شکوفه دادن و تشکیل جوانه گل دارد . همچنین p روی مقدار اسید میوه و همچنین کم شده کلفتی پوست مرکبات مؤثر است . p روی آب میوه نیز مؤثر است .

علائم کمبود p :

کمبود فسفر موجب کمی رشد بویژه در ریشه شده و ساقه ها کوتاه ، ضعیف و باریک می شوند . برگها کوچک شده و برگ ریزان زودرس در برگهای مسن شروع می شود . در حالت کمبود شدید لکه های قهوه ای یا قرمز روی برگها به شکل پراکنده دیده می شوند .

تأثیر متقابل p با سایر عناصر :

مصرف زیاد کودهای فسفری باعث کاهش جذب پتاسیم ، منیزیم ، آهن ، مس ،و بر در برگها می شود .

K : پتاسیم

نقش پتاسیم در گیاه :

این عنصر اهمیت ویژه ای در برگهای جوان ، نوک ریشه و سایر بافت های ؟ غنی از k دارد . k تقریباً در تمام فرایندهای متابولیسمی گیاه نقش دارد . k نقش مهمی در فتوسنتز و ساخت کربوهیدراتها ، احیاء نیترات و کمک در مصرف یونهای آمونیوم در ساخت اسید ؟ آمینه و سنتز پروتئین دارد .

پتاسیم به صورت یون یک ظرفیتی با بار مثبت ( k ) که از منابع کودهای شیمیایی معدنی شدن بقایای گیاهی یا کا ؟ تأمین می گردد جذب گیاه می شود .

علائم کمبود k :

کمبود k ابتدا در برگهای جوان بصورت زردی نوک و حاشیه برگها بویژه در فصول خشک مشخص می شود . در حالت کمبود شدید ، زردی به داخل پهنک برگ ادامه می یابد .

در حالت کمبود شدید ، قسمتهای زرد، ؟ شده و بصورت قهوه ای مایل به قرمز در می آیند . کمبود در مرکبات باعث کم شدن مقاومت درخت نسبت به امراض می شود . باعث تشکیل میوه هایی می شود که زود فاسد می شوند .

تأثیر متقابل باسایر عناصر : کمبود یا زیادن آن در خاک تأثیرات شدیدی روی جذب و در نتیجه میزتن عناصری مثل کلسیم ، منیزیم ، و سدیم برگ دارد . مصرف زیاد k در خاک موجب افزایش غلظت k و کاهش غلظت کلسیم و منیزیم در برگها می شود .

Ca : کلسیم

نقش ca در گیاه :

Ca یکی از عناصر غذایی مهم حهت رشد و توسعه ریشه و وظایف آن می باشد .

@ در غلظت های متفاوت برای تقسیم سلولی و ثبات کروموزومی مورد نیاز است . @ همراه با k در نفوذ پذیری ، آبگیری حفظ و نظام سلولی نقش دارد و بصورت غیر مستقیم در بسیاری از سیستمهای آنزیمی مؤثر است . همچنین به نظر می رشد کلسیم وظیفه تنفس را بعهده دارد .

@ بصورت @ از محلول خاک یا کمپلکس خاک توسط گیاه جذب می شود .

کمبود @ :

کمبود @ در مرکبات باعث سخت شدن پوست درخت و خشک شدن سر شاخه ها را سبب می گردد و برگها از کناده ها بتدریج زرد می گردند .

سرعت جذب k توسط ریشه بیشتر از @ است و این امر موجب می شود که در یک زمان میزان زیاد @ و k در برگهای مرکبات وجود نداشته باشد . تجزیه برگی نشان داد که در درختان با @ کم ، میزان منیزیم زیاد بود .

mg : منیزیم

نقش منیزیم در گیاه

Mg در فرایند فتوسنتز نقش فعالی دارد . * نقش مهمی در فعال کردن تعداد از آنزیم های مسؤل متابولیسم کربوهیدراتها و آنزیم های مسؤل ساخت اسید نوکلئیک از پلی فسفاتهای نوکلئوتید دارد . * همراه با فسفر در ساخت روغن در گیاه نقش دارد .

منیزیم به صورت کاتیون دو ظرفیتی * توسط گیاه جذب می شود .

علائم کمبود *

چون * عنصر پویا در گیاهان است اثرات کمبود ابتدا در برگهای پیر مشاهده می شود و بیشتر در شاخه های میوه دهنده محسوس می باشد . علامت آن لکه های زردی است که بصورت پراکنده در برگ مشاهده می شوند . مرغوبیت میوه در مرکبات کم می شود علائم کمبود * در اوایل پاییز و به هنگام رسیدن میوه ها ظاهر می شود .

تأثیر متقابل با سایر عناصر :

* در جذب k و ca توسط گیاه تأثیر می گذارد همچنین k و ca خاک تا حدودی بر میزان جذب * توسط گیاه مؤثر است .

S: گوگرد

نقش گوگرد در گیاه :

گوگرد در گیاهان عمدتاً بصورت پروتئین ، ترکیبات فرار و سولفات مشاهده

می شود . مهمترین وظیفه متابولیسمی گوگرد در گیاهان ، تولید اسید های آمینه ؟ ، ؟ و ؟ است . همچنین گوگرد جزء اصلی ویتامین های تیامین ، بیوتین و کوآنزیم A است که برای متابولیسم ضروری است .

فرم های قابل جذب گوگرد توسط گیاه بصورت ؟ است .

علائم کمبود گوگرد :

گوگرد در گیاهان تحرک نسبتاً کمی دارد بنابراین علائم کمبود آن ابتدا در اندام های تازه ظاهر می شود .

علائم کمبود S مانند ازت است . م

تأثیر متقابل با سایر عناصر

برای درختان مرکبات که دارای S بالایی در برکها هستند مصرف مقدار ازت بیشتری توصیه می شود .

وظایف منگنز در گیاه

منگنز

وظایف منگنز در گیاه

منگنز در تنفس و متابولیسم ازت در گیاه تقشی اساسی دارد ( استایلز 1961 ) . همچنین منگنز به عنوان فعال کننده آنزیم های نیتریت ریداکتاز و هیدروکسیل آمین ریداکتاز عمل می کند . این عنصر فعال کننده آنزیمی در واکنش های چرخه کربس نیز هست ( اپستاین 1972 ) .

همچنین منگنز در واکنش های اکسید و احیا در عمل فتو سنتز دخالت دارد غیر فعال شدن واکنش Hill و کاهش شدید میزان Mn در کلروپلاست از نتایج کمبود منگنز است ( پرایس و همکاران 1972 ) . طبق نظر ناسون و مک الوری

(1963) منگنز بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم در تشکیل کلروپلاست دخالت دارد . چون کلروز علامت عمومی کمبود منگنز است لذا این محققین تصور

می کنند که Mn در ساخت یا از بین رفتن کلروفیل نیز نقش دارد .

فرم قابل جذب منگنز

فرم قابل جذب منگنز به صورت & که در ph کمتر از 5/5بلافاصله برای گیاهان قابل جذب است .

همچنین بصورت سه یا چهار ظرفیتی نیز به ترتیب در ph حدود خنثی و در ph بیشتر از8 محلول در خاک مشاهده شده است .

علایم کمبود منگنز

مهمترین نشانه کمبود منگنز ، کلروز بین رگرگهاست . کلروز معمولاً تمام قسمتهای بالای درخت را فرا می گیرد رشد گیاه متوقف شده و بی رنگ شده اغلب از گسترش بافتهای نکروزه بوجود می آید . در بعضی مواقع درختان کوتاه باقی می مانند .

بنا به یظر ریتز(1958) ، علایم بارز کمبود Mn در مرکبات ، ظهور نوارهای سبز تاریک در برگها موازی رگبرگهای اصلی و رگبرگ میانی و ایجاد رنگ سبز روشن در بین نوارهاست . در شرایط کمبود متوسط ، علایم در قسمتهای جوان ظاهر شده و بعداً از بین می رود . در تمام واریته های مرکبات ، در حالت کمبود شدید برگها لاغر و شاخه ها کوچک هستند . بعضی قسمتهای درخت برگ خود را از دست داده و درخت از نظر برگ حالت غیر یکنواختی دارد .

در مرکبات تفاوتهای زیادی در علانم کمبود منگنز دیده شده است مهمچنین علایم مشترکی بین کمبودهای منگنز ، روی و آهن وجود دارد . باراکیوا (1964) آزمایشی را در محیط آبکشتی روی نهال های مرکبات 2 تا 3 ماهه انجام داد و از معرفهای بیوشیمیایی جهت تشخیص اختلاف کمبود منگنز با سایر عناصر کم مصرف استفاده نمود . وی سه نوع مختلف علایم برگی کمبود منگنز را مشاهده کرد.

تأثیر متقابل با سایر عناصر

عناصر غذایی متعددی در جذب منگنز از خاک و میزان منگنز برگ درختان میوه مؤثرند و این موضوع از طریق آزمایشات صحرایی و در محیط های کشت ثابت شده است .

به عنوان مثال بینگهام و همکاران (1958) دریافتند در نارنج با افزایش میزان مصرف فسفر منگنز قابل جذب زیاد می شود و با مصرف زیاد کود فسفری میزان منگنز برگ در مقایسه با شرایط کود دهی نرمال 3ـ2 مرتبه افزایش نشان داده است .

افزایش میزان ازت مقدار منگنز برگ مرکبات را در فلوریدا کاهش داده است .

مس

وظایف مس

اطلاعت کمی در مورد نقش دقیق مس در متابولیسم گیاه وجود دارد . مس در واکنشهای اکسیداسیون احیا و فعال کردن آنزنمها مورد نیاز است . و تقش متابولیسمی مس از طریق آنزنمهای زیادی که دارای مس هستند مانند سیتو کروم اکسیداز ، لاکاز ، اسکوربیک اسیداکسیداز و پلی فنل اکسیداز به اثبات رسیده است

نانسون و مک الوری (1963) به تقش مس در فتو سنتز و تشکیل کلروفیل اشاره نموده اند . همچنین بنظر می رسد که مس تشکیل ویتامین A را در گیاهان تسریع می کند . لیز (1980) گزارش داد که مس در نفوذ پذیری دیواره سلولی و فرایند احیاء نیترات به آمونیم در گیاه تأثیر دارد . همچنین بنظر می رسد مس در بیو سنتز و فعالیت اتیلین برای رسیدن میوه نقش مؤثری داشته باشد (روشینگ و هوبر1985 ) .

گیاهان مس را بصورت یون دو ظرفیتی آن جذب می کنند .

در مرکبات قابل اعتمادترین علائم کمبود مس ترشح صمغ در محل اتصال

شاخه ها و ساقه و ظهور زائده های قهوه ای روی میوه شاخه ها و برکهاست . در سطخ میوه ها نیز علاتمی مانند ظهور نقاط تیره یا قهوه ای مایل به قرمز و یا ترشح صمغ صورت میگیرد .

بنا به نظر براین (1957) برگهای دچار کمبود مس در مرکبات سبز تیره بزرگتر از اندازه نرمال و زبر میشوند . شاخه این گونه درختان محکم ، طویل و ظاهری شبیه S را پیدا می کنند .

اثرات متقابل مس با سایر عناصر

اثرات متقابل فسفر و مس اثرات مسموم کننده زیادی مس را کاهش میدهد . بسیاری از محققین (بینگهام و همکاران 1958 لاباناکاس و همکاران 1959 و اسپنسر 1960 ) گزارش داده اند که عرضه فسفر زیاد به خاک ، غاظت مس در برگ درختان مرکبات را کاهش داده است .

اثرات متقابل مس و آهن نیز در تغذیه درختان میوه مهم است در شرایطی که pH خاک اسیدی و بافت خاک سبک باشد ، افزایش مس محلول در خاک باعث کلروز شدید آهن در مرکبات میشود .

وظایف بر در گیاه

این عنصر غیر فلزی در ساختمان هیچ آنزیمی وجود ندارد ولی ادعا میشود که بر می تواند فعالیت بسیاری از آنزیم ها مانند اکسیداز و سوکراز را تحت تأثیر قرار دهد (استایلز 1961) . همچنین بر در گل دهی ، میوه دهی ، متابولیسم ازت ، انتقال و عمل هورمونها و تقسیم سلولی نقش دارد .

فرم قابل جذب بر توسط گیاه

بر موجود در محلول خاک بیشتر بصورت اسید بریک ( ) است و به احتمال قوی به همین فرم نیز جذب گیاهان می گردد .

علائم کمبود بر غالباً بد شکلی ، سختی و سفتی میوه ها مشاهده می شود . همچنین ممکن است پوست میوه شکافدار و زبر شود و سطح آن ناهموار گردد . در داخل میوه ممکن است بافت ، چوب پنبه ای شده و ناحیه مرکز آن قهوه ای گردد . همچنین ریزش برگها و ترک برداشتن پوست و خشک شده شاخه ها نیز مشاهده می گردد .

اسمیت و رویتر (1949 ) 20 علامت کمبود بر را که توسط محققین دیگر نیز در مورد مرکبات دیده شده است ، گزارش نموده اند . آنها مشاهده کردند اولین علامت کمبودی که هم در محیط کشت شنی و هم در مزرعه دیده می شود ، زرد شدن رگبرگ میانی و رگبرگهای جانبی است . این علامت بسرعت توسعه می یابد و در طی چند روز زیزش برگها هم آغاز می شود ، نوعی از برگهای ضخیم نیز ایجاد می گردد که معمولاً زمان تشکیل آنها طولانی تر است و مدت بیشتری هم روی درخت باقی می ماند . همچنین عنوان شده است که دوره های خشکی ، علایم کمبود را بشدید می کنند در درختان مرکبات دچار کمبود ، کامبیوم و حفرات آبکشی از بین رفته و خرد شده . در اینحالت صمغ قابل ملاحظه ای تشکیل می شود که از میان شافهای کورتکس بیرون می آید (هانس و کلوتس ) .

تأثیر متقابل بر و سایر عناصر غذایی

میزان بر گیاه در شرایط کمبود یا سمیت در جذب عناصر غذایی دیگر و میزان آنها در گیاه تأثیر دارد . در مرکبات وقتی مقدار بر کم باشد ، فسفر در غلظت های بیش از معمول تجمع می یابد (اسمیت و رویتر 1951) و در گیاهان دچار کمبود نسبت فسفر معدنی به فسفر کل در ساقه ها و برگها بیشتر می شود .

بیگهام و همکاران (1958) مشاهده کردند که در مرکبات مصرف کود فسفر در مقدار عناصر کم مصرف تأثیر دارد . آنها دریافتند که با افزایش مصرف فسفر ، جذب بر 40 درصد کاهش یافت .

وظایف روی در گیاه

بر خلاف تعداد دیگری از عناصر پرمصرف و کم مصرف ، نقش روی در سیستم های گیاهی بهتد شناخته شده است مشاهدات نشان می دهد که کمبود روی باعث کوتاه شدن فاصله میان گره ها می گردد و مشخص شده این عنصر ارتباط یزدیکی با میزان اکسین موجود در گیاه دارد .

روی در ترکیب تعدادی از آنزیمهای مؤثر در متابولیسم گیاهی مشاهده شده است . این آنزیمها می توان از کربنیک آن هیدراز نام برد که در تجزیه اسید کربنیک به آب و دی اکسید کرتن به عنوان کاتالیزور عما می کند .

علاوه بر موارد فوق ، روی بطور غیر مسبقیم کنترل کننده روابط آب در گیاه است . فقدان اکسین ناشی از کمبود روی موجب کاهش رشد دیواره سلولی بدلیل بالا بودن فشار اسمزی و محدود شدن جذب آب توسط گیاه می شود .

فرم قابل جذب روی توسط گیاه

روی به صورت کاتیون در ظرفیتی ( Zn ) جذب گیاه می شود . البته تورون (1957) بیان کرد که روی احتمالاً بصورت زینکات یک ظرفیتی ( Zncl ) نیز جذب می گردد .

درمرکبات ، علایم روی بتدریج ظاهر شده و فقط رد تعداد کمی از برگها ، لکه های قهوه ای در بین رگبرگها ایجاد می شود . ابتدا در برگهای جوان لکه های بد شکل و نامنظمی بین رگبرگها ایجاد شده که با کامل شدن برگ بصورت لکه های قهوه ای در می آید .

اما بخشهای نامنظمی در سر تا سر رگبرگها سبز باقی می مانند در کمبود روی تفاوت محسوسی در رنگ رگبرگها و سطح بین آنها مشاهده می گردد . برگها خیلی کوچک و باریک می شود . میوه های دارای کمبود عموماً پوست نازک و دارای رنگ روشن هستند . قسمت داخلی چوبی و خشک می شود .

اثرات متقابل روی با سایر عناصر غذایی

اثرات متقابل فسفر و روی ( p- Zn ) بخوبی شناخته شده است . مصرف زیاد کودهای فسفری موجب کاهش جذب روی در پرتقال می شود ( بینگهام و همکاران 1958 ) . امبلیتون و همکاران (1971 ) نیز مشاهده کردند که در محدوده ای از فسفر برگ ، افزایش کود فسفری موجب کاهش غلظت روی در برگ می گردد .

وظایف آهن در گیاه

از مدتها پیش بنظر می رسید که آهن با تشکیل کلروفیل مرتبط باشد . زیرا هر گونه کمبود این عنصر در گیاه باعث ایجاد کلروز برگ می گردد .

به عبارت دیگر کل آهن موجود در سلول ، در کلروپلاستها وجود دارد و بر اثر کمبود آهن فعالیت چندین سیستم آنزیمی و ترکیبات گیاهی مانند کاتالاز ، سیتوکروم فرودکسین ، فریکروم ، هماتین ، هم و سیتوکروم اکسیداز بطور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد ( پرایس 1968 ). بر اساس گزارش پرایس و همکاران (1972) بنظر مس رسد آهن رد متابولیسم اسید نوکلئیک در کلروپلاست نقش دارد .

فرم قابل جذب آهن توسط گیاهان

فرم دو ظرفیتی آهن (++ ( Fe بوسیله گیاهان جذب می شود . بر اثر هوا دیدگی کانیهای حاوز آهن تحت شرایط عرضه محدود اکسیژن ، Fe2+ وارد محلول خاک می گردد و تا زمانی که محلول خاک در حالت غیر اکسید کنندگی و اسیدی باشد ادامه می یابد .

وظایف مولیبدن در گیاه

مولیبدن به عنوان جزئی از ساختمان دو آنزیم مهم گیاهی یعنی نیترات ریداکتاز و نیتروژناز شناخته شده است . آنزیم نیتروژناز دارای آهن و مولیبدن به نسبت 9 به 1 می باشد ، ولی مکانیسم عمل مولیبدن در این آنزیم هنوز ناشناخته است .

علاوه بر نقش مولیبدن در متابولیسم ازت ، امکان دخالت این عنصر در سیستم های فسفاتی معین و همینطور سنتز اسید اسکوربیک نیز وجود دارد .

کشل قابل جذب مولیبدن برای گیاهان

مولیبدن بصورت مولیبدات ( Mo-O4- ) توسط گیاهان جذب می شود . همچنین شکل غالب مولیبدن در آوندهای چوبی نیز این آنیون می باشد . ولی شکل قابل انتقال این عنصر در گیاه هنوز بخوبی شناخته نشده است . اما ممکن است بصورت کمپلکس آلی باشد .

علایم کمبود مولیبدن

بروز لکه های زرد که شاخص ترین علامت کمبود مولیبدن در مرکبات است . کمبود مولیبدن در مرکبات ابتدا با ایجاد نواحی آبگز روی برگها در اوایل آغاز می شود . بعلاوه لکه های زرد همراه با صمغ در سطوح زیرین برگها دیده می شوند . در شرایط کمبود شدید در نهایت ، برگها ریزش می کنند و درختان در زمستان تقریباً فاقد پوشش کامل هستند . بر اساس بررسیهای استوارت و لئونارد (1958 ) بندرت علایم کمبود روی میوه ظاهر شده مگر اینکه کمبود شدید می باشد که در این شرایط ممکن است لکه های نامنظم و بزرگ قهوه ای رنگ ودارای هاله ای زرد بر روی میوه ها مشاهده گردد . ولی این علایم منحصراً روی پوست و جود دارد و در گوشت میوه دیده نمی شود . علایم کمبود مولیبدن روی برگها یا میوه ها در محلهای آفتاب گیر درخت ایجاد می شوند .

تأثیر متقابل مولیبدن با سایر عناصر

اولسون (1972 ) موارد متعددی از تأثیرات متقابل مولیبدن و عناصر دیگر را در سایر گیاهان بیان کرده است . بر اساس بررسیهای وی ، گوگرد با مولیبدن از نظر جذب رقابت می کند . همچنین بین مس و مولیبدن نیز حالت آنتاگونیسم دو طرفه وجود دارد . بدین ترتیب زمانی که غلظت یکی از این عناصر در حد سمیت باشد با مصرف عنصر دیگر می توان سمیت را کاهش داد .

نقش کلروسدیم در گیاه

این دو عنصر اخیراً به لیست عناصر ضروری و مورد نیاز گیاه اضافه شده است حدود یک قرن قبل ، بعضی از فیزیولژیست های گیاهی مانند ساکس (1) جهت رشد بهتر گیاه ، کلرور سدیم را به محلولهای غذایی اضافه کردند .

قبل از اینکه ضرورت این عناصر برای رشد گیاه به اثبات برسد ، محققین برای خالص سازی مواد غذایی و محیطهای رشد گیاه مشکلات زیادی اشتند . زیرا کلر در آب ، خاک و هوا وجود داشته و همه جا را آلوده کرده بود . و از طریق برگ نیز مقدارن از این عنصر جذب می شد . برویر و همکاران (1954) ضروری بودن این عنصر را برای رشد گیاه ثابت کردند و این امر در خلال تحقیقات روی کبالت مشخص گردید .

نیاز گیاه به کلر بیشتر از سایر عناصر کم مصرف است . به عنوان مثال در گوجه فرنگی دچار کمبود کلر، میزان کلر برگ 250 پی پی ام است . ولی میزان مولیبدن در شرایط کمبود این عنصر در این گیاه ؟ پی پی ام می باشد .

نقش کلر در متابولیسم گیاهان بدرستی روشن نشده است . اما نظر کلی این است که کلر در مرحله دوم فتو سنتز در تولید اکسیژن در کلروپلاست نقشی اساسی دارد (اپستاین 1972 ، منگل و کرکبی 1978 ) ، ولی به نظر مارتین پریول (1981) این تقش کلر مورد سئوال بوده و کلر در تکثیر سلولهای گیاهی مؤثر است . راشکی نیز در سال 1975 گزارش داد که کلر در تورژسانس سلولهای محافظ روزنه مانند پتاسیم نقش دارد .

سدیم

از قرن نوزدهم تاکنون اثرات مثبت سدیم هنگامیکه بصورت کلرور و سدیم مصرف می شد شناخته شده است . شکل های قابل جذب کلرور سدیم توسط گیاه بصورت آنیون ( cl ) توسط گیاه از خاک جذب می شود . همچنین این عنصر توسط برگهای گیاهان بصورت cl- یا گاز کلر از اتمسفر جذب می شود . گیاهان سدیم را بصورت کاتیون Na+ جذب می کنند .

علایم کمبود کلر

یکی از علایم عمومی کمبود کلر پژمردگی گیاهان است (ایتون1975) . بنا به نظر استوت و جانسون (1951) ظهور علایم کلروز ، نکروز و رنگ برنز روی برگها نیز دیگر علایم معمول کمبود کلر است . علاوه بر آن گیاهان دچار کمبود کلر شدیداً کاهش رشد دارند .

علایم کمبود سدیم

علایم کمبود این عیصر در گیاهان عالی هنوز گزارش نشده . اما در جلبک ها کمبود سدیم موجب کاهش رشد گردیده است (استایلز 1961) .

اهمیت این دو عنصر بدلیل زیاد بود آنها در خاک و بروز مشکلات در امر درختکاری می باشد . چاپمن و لیبیگ (1940) از تحقیقات گلخانه ای در مورد اثر ازت نیتراتی روی میزان عناصر غذایی در برگ مرکبات


  • postce postce

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • postce postce

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • postce postce